Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
well advised	ازروی عقل و منطق
Other Matches
propositional calculus	منطق گزاره ای [ریاضی] [منطق]
organum	کتاب منطق منطق ارسطو
injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
formal logic	منطق صوری [منطق]
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
logistic	منطق نمادی مربوط به منطق نمادی
inept	بی منطق
rationale	منطق
reasons	منطق
reason	منطق
novum organum	منطق
logic	منطق
nonsense	خارج از منطق
sequential logic	منطق ترتیبی
shared logic	منطق اشتراک
shared resource	منطق اشتراکی
logic	منطق ریاضی
single rail logic	منطق تک خطی
structural logic	منطق ساختی
boolean logic	منطق بولی
propositional logic	منطق گزارهای
afortiori	با منطق محکمتر
affective logic	منطق عاطفی
negative logic	منطق منفی
novum organum	منطق بیکن
n level logic	منطق N سطحی
mathematical logic	منطق ریاضی
logical positivism	منطق عملی
proposition	گزاره [منطق]
threshold logic	منطق استانهای
logical empiricism	منطق عملی
positive logic	منطق مثبت
symbolic logic	منطق نمادی
frame	منطق اسکلت
symbolic logic	منطق رمزی
to chop logic	منطق بافتن
control logic	منطق کنترل
cryptologic	منطق رمز
current mode logic	منطق جریانی
fuzzy logic	منطق نامعلوم
dialectician	منطق دان
formal logic	منطق رمزی
formal logic	منطق صوری
dialectics	منطق جدلی
fluid logic	منطق سیلانی
formmal logic	منطق صوری
formal logic	منطق مجرد
logicians	منطق دان
logician	منطق دان
canonic	منطق اپیکوری
symbolic logic	منطق سمبلیک
double rail logic	منطق دو خطی
computer logic	منطق کامپیوتر
illogic	خلاف منطق
transistor transistor logic	منطق TTL
two level logic	منطق دوسطحی
dialectically	مطابق قواعد منطق
arithmetic logic unit	واحد حساب و منطق
dialectician	پیرو منطق استدلالی
logic arithmetic unit	واحد منطق و حساب
arithmetically	منطق قاعده حساب
logistic	محاسبهای علم منطق
inference rule	قواعد استنتاج [منطق]
dialectology	علم منطق جدلی
reactionary	مخالفت گرای بی منطق
reactionaries	مخالفت گرای بی منطق
denying the consequent	نفی تالی [منطق] [ریاضی]
modus tollendo tollens	نفی تالی [منطق] [ریاضی]
De Morgan's laws	قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
De Morgan's laws	قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
truth table	جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
transformation rule	قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
rule of inference,	قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
To be amenable to reason .	اهل منطق ودلیل بودن
propositional calculus	حساب گزاره ای [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
propositional calculus	حساب گزاره ها [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
alethiology	قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
plato	منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
scholastically	موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
arithmetic logic unit	بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
from	ازروی
dtl	Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
alu	Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
incontinently	ازروی بی عفتی
frivolously	ازروی نادانی
glozingly	ازروی مداهنه
fractiously	ازروی کج خلقی
floutingly	ازروی استهزاء
excursively	ازروی بی ترتیبی
experientially	ازروی تجربه
facetiously	ازروی شوخی
finically	ازروی وسواس
flatulently	ازروی نفخ
flatulently	ازروی لاف
flightily	ازروی بوالهوسی
floutingly	ازروی اهانت
sure	ازروی یقین
fatuously	ازروی بیشعوری
ill humouredly	ازروی بدخلقی
evadingly	ازروی تجاهل
headily	ازروی خودسری
insesately	ازروی بی عاطفگی
irefully	ازروی تندی
irreligiously	ازروی بی دینی
purposelessly	ازروی بی مقصودی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
profligately	ازروی هرزگی
powerlessly	ازروی ضعف
irreverently	ازروی بی حرمتی
politicly	ازروی مصلحت
querulousy	ازروی کج خلقی
pettishly	ازروی کج خلقی
perfidiously	ازروی خیانت
muddily	ازروی گیجی
mystically	ازروی تصوف
open mindldly	ازروی بی تعصبی
insesately	ازروی بیحسی
inexactly	ازروی بی دقتی
heretically	ازروی فسادعقیده
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
ill humouredly	ازروی بد خویی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
ill naturedly	ازروی بد خویی
to get off	برخاستن ازروی
illy	ازروی بد خواهی
immorally	از ازروی بد اخلاقی
in the abstract	ازروی تجرید
inconstantly	ازروی بی ثباتی
indecently	ازروی بی شرمی
indecisively	ازروی دو دلی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
submissively	ازروی فروتنی
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
equivocally	ازروی ایهام
grammatically	ازروی دستور
by the book	ازروی کتاب
by i	ازروی ندانستگی
blunderingly	ازروی اشتباه
blamelessly	ازروی بی گناهی
basely	ازروی پستی
antagonistically	ازروی رقابت
stupidly	ازروی نادانی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
circumspectly	ازروی احتیاط
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
huffily	ازروی کج خلقی
corruptly	ازروی تباهی
huffily	ازروی زودرنجی
contumaciously	ازروی سرکشی
contextually	ازروی قراین
constrainedly	ازروی اجبار
considerately	ازروی ملاحظه
constantly	ازروی ثبات
inefficiently	ازروی بی کفایتی
inadequately	ازروی بی کفایتی
pessimistically	ازروی بد بینی
impatiently	ازروی بی صبری
economically	ازروی اقتصاد
lightly	ازروی بی علاقگی
despondently	ازروی افسردگی
glaringly	ازروی خودنمائی
despondingly	ازروی افسردگی
irritably	ازروی تندی
irritably	ازروی تندمزاجی
brotherly	ازروی دوستی
flippantly	ازروی سبکی
empirically	ازروی شارلاتانی
joyfully	ازروی خوشحالی
rakishly	ازروی هرزگی
inquisitively	ازروی کنجکاوی
puerilely	ازروی بچگی
childishly	ازروی بچگی
subtly	ازروی زیرکی
impatiently	ازروی ناشکیبایی
courageously	ازروی جرات
enterprisingly	ازروی توکل
disingenuously	ازروی تزویر
distastefully	ازروی بی رغبتی
egotistically	ازروی خودبینی
dishonorable	ازروی بی شرمی
shabbily	ازروی پستی
preponderantly	ازروی فضیلت
disgustedly	ازروی بیزاری
doubliy	ازروی تزویر
discontentedly	ازروی نارضایتی
distractedly	ازروی گیجی
deridingly	ازروی ریشخند
dizzily	ازروی گیجی
crookedly	ازروی نادرستی
surer	ازروی یقین
disobilgingly	ازروی نامهربانی
inexorably	ازروی سنگدلی
dissolute	ازروی هرزگی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com