Dictiornary-Farsi | ازروی علم منافرو مرایا مطابق اصول منافرو مرایا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
perspectively	ازروی علم منافرو مرایا مطابق اصول منافرو مرایا


Other Matches

in perspective	کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
perspective	منافر و مرایا
perspectives	منافر و مرایا
sanitize	مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
technically	مطابق اصول فنی
musically	مطابق اصول موسیقی
scholastically	موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
to pattern out	ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
antinomian	مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
correspondent	مطابق
confirming	مطابق
pursuant	مطابق
after	مطابق
correspondents	مطابق
similiar	مطابق
even with	مطابق
according to	مطابق
secundumn	مطابق
in register	مطابق
similar	مطابق
frae	مطابق
incompliance with	مطابق
in keeping	مطابق
from	مطابق
corresponding to	مطابق
respondent	مطابق
within	مطابق
matched	مطابق
respondents	مطابق
congurous	مطابق
according	مطابق
complied with	مطابق با
corresponding to	مطابق با
accordant	مطابق
correspoundent	مطابق
consilient	مطابق
correspounding	مطابق
agreeably to	مطابق
complies	مطابق با
corresponding	مطابق
complying	مطابق با
complied	مطابق با
comply	مطابق با
orthodox	مطابق مرسوم
up-to-date	مطابق روز
by my watch	مطابق ساعت من
testamentary	مطابق با وصیت
synchronising	مطابق بودن
by the square	مطابق نمونه
corresponding	مطابق متشابه
corresponds	مطابق بودن
correspond	مطابق بودن
conform to	مطابق بودن با
in accordance with	مطابق موافق
corresponded	مطابق بودن
physiologically	مطابق فیزیولوژی
synchrinized	مطابق بودن
traditionally	مطابق احادیث
fashionably	مطابق معمول
after the manner of	بتقلید مطابق
synchronised	مطابق بودن
astronomically	مطابق هیئت
synchronises	مطابق بودن
pursuant to	مطابق برحسب
up to date	مطابق روز
pedagogically	مطابق فن تعلیم
synchronizes	مطابق بودن
newfashioned	مطابق مد روز
synchronize	مطابق بودن
as usual	مطابق معمول
hygienically	مطابق بهداشت
constitutionally	مطابق قانون
trendiest	مطابق آخرین مد
posh	مطابق مد روز
trendier	مطابق آخرین مد
to	برحسب مطابق
relevant	وابسته مطابق
correspound	مطابق بودن
at my request	مطابق با تقاضای من
adjust	مطابق کردن
homologize	مطابق شدن
poshest	مطابق مد روز
posher	مطابق مد روز
geometrically	مطابق هندسه
to correspond to	مطابق بودن
trendy	مطابق آخرین مد
nitty-gritty	اصول
tenet	اصول
principles	اصول
root	اصول
roots	اصول
teaching	اصول
teachings	اصول
technic	اصول
doctrines	اصول
doctrine	اصول
ism	: اصول
ism	اصول
accentually	مطابق تکیه صدا
ideal	مطابق نمونه واقعی
up-to-date	مطابق اخرین طرز
pedagogically	مطابق علم اموزش
constitutional	مطابق قانون اساسی
ideals	مطابق نمونه واقعی
currencies	مطابق روز بودن
up to date	مطابق اخرین طرز
keping with one's view	مطابق نظرکسی بودن
dialectically	مطابق قواعد منطق
metronomic	مطابق میزانه شمار
pedagogical teaching	اموزش مطابق فن تعلیم
cut and dried	مطابق نقشه وبرنامه
reconstruction	نمونه مطابق اصل
reconstructions	نمونه مطابق اصل
cut-and-dried	مطابق نقشه وبرنامه
ethnologically	مطابق علم نژادشناسی
ethically	مطابق علم اخلاق
cut and dry	مطابق نقشه وبرنامه
discretionally	مطابق میل و اختیار
anatomically	مطابق علم تشریح
anno hegirae	مطابق تقویم هجری
quite the thing	مطابق بارسم معمول
meet	مطابق شرایط بودن
meets	مطابق شرایط بودن
currency	مطابق روز بودن
classics	مطابق بهترین نمونه
classic	مطابق بهترین نمونه
true life	مطابق زندگی روزمره
to keep step to a band	مطابق موزیک پازدن
parallels	نظیر مطابق بودن با
true copy	رونوشت مطابق با اصل
modular	مطابق اندازه یامقیاس
biblical	مطابق کتاب مقدس
parallel	نظیر مطابق بودن با
paralleling	نظیر مطابق بودن با
parallelled	نظیر مطابق بودن با
parallelling	نظیر مطابق بودن با
paralleled	نظیر مطابق بودن با
from	ازروی
methodologies	علم اصول
denial measures	اصول ممانعت
creationism	اصول افرینش
monopolism	اصول انحصار
monopolosm	اصول انحصار
communism	اصول اشتراکی
technologically	اصول فنی
technological	اصول فنی
grimaces	ادا و اصول
mormonism	اصول mormon ها
mutualism	اصول همکاری
technics	اصول فنی
grimace	ادا و اصول
kinesiology	اصول مکانیزم
economic principles	اصول اقتصادی
general principles	اصول کلی
modernism	اصول امروزی
relativity principles	اصول نسبیت
theory	اصول نظری
banking principles	اصول بانکداری
politics	اصول سیاسی
rational principle	اصول عقلیه
doctrines	اصول حکمت
doctrine	اصول حکمت
methodology	علم اصول
roots and branches	اصول وفروع
chung shin	اصول تکواندو
naziism	اصول نازی
nazism	اصول نازی
principles of economics	اصول اقتصاد
systems	اصول وجود
tenet	اصول مرام
copernician system	اصول کپرنیک
principles of economy	اصول اقتصاد
dogmas	اصول عقاید
dogma	اصول عقاید
constitutionalism	اصول مشروطیت
principles of religion	اصول مذهب
systems	روش اصول
system	اصول وجود
prineipal parts	اصول فعل
accounting principles	اصول حسابداری
grimaced	ادا و اصول
neodoxy	اصول نوین
abolitionist	اصول بردگی
theories	اصول نظری
tenets	اصول مسلم
system	روش اصول
functional	اصول مبادی
grimacing	ادا و اصول
answers	بدرد خوردن مطابق بودن
answered	بدرد خوردن مطابق بودن