English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
genealogically ازروی نسبت نامه
Other Matches
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
from ازروی
to get off برخاستن ازروی
in the abstract ازروی تجرید
stupidly ازروی نادانی
deridingly ازروی ریشخند
inefficiently ازروی بی عرضگی
grammatically ازروی دستور
inefficiently ازروی بی کفایتی
crookedly ازروی نادرستی
irreligiously ازروی بی دینی
ill humouredness ازروی بد خلقی
powerlessly ازروی ضعف
ill humouredly ازروی بدخلقی
antagonistically ازروی رقابت
ill naturedly ازروی بد خویی
illy ازروی بد خواهی
inexactly ازروی بی دقتی
flatulently ازروی لاف
flatulently ازروی نفخ
discontentedly ازروی نارضایتی
politicly ازروی مصلحت
immorally از ازروی بد اخلاقی
profligately ازروی هرزگی
dissolute ازروی هرزگی
inexorably ازروی سنگدلی
childishly ازروی بچگی
inadequately ازروی بی کفایتی
inquisitively ازروی کنجکاوی
irritably ازروی تندمزاجی
insesately ازروی بیحسی
insesately ازروی بی عاطفگی
glaringly ازروی خودنمائی
experientially ازروی تجربه
brotherly ازروی دوستی
emulously ازروی هم چشمی
egotistically ازروی خودبینی
irefully ازروی تندی
enterprisingly ازروی توکل
equivocally ازروی ایهام
irritably ازروی تندی
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
courageously ازروی جرات
excursively ازروی بی ترتیبی
evadingly ازروی تجاهل
incontinently ازروی بی عفتی
submissively ازروی فروتنی
indelicately ازروی بی نزاکتی
inconstantly ازروی بی ثباتی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
doubliy ازروی تزویر
huffily ازروی کج خلقی
disobilgingly ازروی نامهربانی
joyfully ازروی خوشحالی
empirically ازروی شارلاتانی
disingenuously ازروی تزویر
dishonorable ازروی بی شرمی
disgustedly ازروی بیزاری
discursively ازروی استدلال
purposelessly ازروی بی مقصودی
huffily ازروی زودرنجی
rakishly ازروی هرزگی
constantly ازروی ثبات
dizzily ازروی گیجی
facetiously ازروی شوخی
distastefully ازروی بی رغبتی
irreverently ازروی بی حرمتی
dissolutely ازروی هرزگی
fatuously ازروی بیشعوری
flippantly ازروی سبکی
subtly ازروی زیرکی
puerilely ازروی بچگی
pessimistically ازروی بد بینی
ill humouredly ازروی بد خویی
by the book ازروی کتاب
open mindldly ازروی بی تعصبی
constrainedly ازروی اجبار
floutingly ازروی استهزاء
shabbily ازروی پستی
despondently ازروی افسردگی
despondingly ازروی افسردگی
glozingly ازروی مداهنه
contextually ازروی قراین
preponderantly ازروی فضیلت
flightily ازروی بوالهوسی
obedienlv ازروی فرمانبرداری
by i ازروی ندانستگی
querulousy ازروی کج خلقی
contumaciously ازروی سرکشی
frivolously ازروی نادانی
economically ازروی اقتصاد
blamelessly ازروی بی گناهی
blunderingly ازروی اشتباه
lightly ازروی بی علاقگی
floutingly ازروی اهانت
distractedly ازروی گیجی
fractiously ازروی کج خلقی
perfidiously ازروی خیانت
hurry skurry ازروی دستپاچگی
hurry scurry ازروی دستپاچگی
muddily ازروی گیجی
corruptly ازروی تباهی
heretically ازروی فسادعقیده
sure ازروی یقین
impatiently ازروی بی صبری
finically ازروی وسواس
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
mystically ازروی تصوف
circumspectly ازروی احتیاط
basely ازروی پستی
pettishly ازروی کج خلقی
headily ازروی خودسری
surer ازروی یقین
impatiently ازروی ناشکیبایی
considerately ازروی ملاحظه
surest ازروی یقین
ground observation دیدبانی ازروی زمین
disputatiously ازروی ستیزه جویی
cockily ازروی گستاخی یاخودبینی
peaceably ازروی صلح جویی
contritely ازروی توبه وپشیمانی
commandingly باتوانایی ازروی قدرت
hat in hand چاپلوسانه ازروی پستی
glibly ازروی چرب زبانی
duty call دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
papistically ازروی پاپ پرستی
cravenly ازروی ترس وپستی
iniquitously ازروی بی عدالتی بناحق
endophagous تغذیه کننده ازروی
inexpertly ازروی کار ناشناسی
by the piece ازروی کار کرد
get over ازروی چیزی گذشتن
rancorously ازروی کینه وبغض
inexpertly ازروی ناشی گری
vanally ازروی پستی مزدوروار
inertly ازروی بیحالی یا تنبلی
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
perspicaciously بفراست ازروی فراست
petulantly ازروی تندی یا کج خلقی
systematically ازروی یک اسلوب معین
feignedly ازروی بهانه باتزویر
adherently هواخواهانه ازروی تابعیت
well advised ازروی عقل و منطق
perfidiously ازروی پیمان شکنی
roguishly ازروی بد ذاتی یاشیطنت
phonologically ازروی صدا شناسی
nattily ازروی زبر دستی
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
crassly ازروی زمختی یاکودنی
bucks ازروی خرک پریدن
flightily ازروی تلون مزاج
fictitiously ازروی جعل بطورعاریتی
inadvertenly ازروی عدم توجه
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly ازروی بی حیایی گستاخانه
the quilt slipped off the bed لحاف ازروی رختخواب
flauntingly باجلوه ازروی خودنمایی
buck ازروی خرک پریدن
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
impatiently ازروی بیطاقتی باشتیاق
flashily ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fractiously ازروی سرکشی عبوسانه
fierily ازروی اتش مزاجی
piggishly ازروی خوک منشی
haltingly درنگ کنان ازروی دودلی
elaborately ازروی صنعت و نازک کاری
persuasion نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com