Dictiornary-Farsi | ازروی کج خلقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (10 milliseconds)

English	Persian
huffily	ازروی کج خلقی
fractiously	ازروی کج خلقی
pettishly	ازروی کج خلقی
querulousy	ازروی کج خلقی


Search result with all words

petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
Other Matches

injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
distemper	کج خلقی
tiffs	کج خلقی
petulancy	کج خلقی
petulance	کج خلقی
huffiness	کج خلقی
fretfulness	کج خلقی
moroseness	کج خلقی
peevishness	کج خلقی
huffishness	کج خلقی
fretfully	خلقی
fractiousness	کج خلقی
belligerence	کج خلقی
irritability	کج خلقی
tiff	کج خلقی
grouching	بد خلقی
grouches	بد خلقی
grouched	بد خلقی
grouch	بد خلقی
tantrum	کج خلقی
the sullens	کج خلقی
tantrums	کج خلقی
temperamentally	خلقی
temperamental	خلقی
sullenness	کج خلقی
black dog	کج خلقی
ill temper	بد خلقی کج خلقی
sour temper	کج خلقی
querulousness	کج خلقی
enchorial	خلقی
protervity	کج خلقی
humoursomeness	بد خلقی
ill himour	بد خلقی
good temper	خوش خلقی
ill humour	بد طبعی کج خلقی
ill himour	خوی بد کج خلقی
good nature	خوش خلقی
good humouredly	به خوش خلقی
crankily	از روی بد خلقی
sourly	از روی کج خلقی
acidulate	کج خلقی کردن
tiffs	کج خلقی کردن
moodily	از روی بد خلقی
fret	کج خلقی کردن
frets	کج خلقی کردن
tiff	کج خلقی کردن
good humor	خوش خلقی
funk	کج خلقی عبوسی
testiness	زودرنجی وکج خلقی
cross	پیوندزدن کج خلقی کردن
crosser	پیوندزدن کج خلقی کردن
good humoured	متضمن خوش خلقی
good-humoured	متضمن خوش خلقی
crosses	پیوندزدن کج خلقی کردن
crossest	پیوندزدن کج خلقی کردن
peevishly	از روی کج خلقی یا ترشروئی
popular	وابسته بتوده مردم خلقی
bonhomie	خوش خلقی ورفتار دلپذیر
humm wadsworth temperament scale	مقیاس خلقی هام - وادزورث
from	ازروی
equivocally	ازروی ایهام
evadingly	ازروی تجاهل
excursively	ازروی بی ترتیبی
experientially	ازروی تجربه
facetiously	ازروی شوخی
profligately	ازروی هرزگی
fatuously	ازروی بیشعوری
powerlessly	ازروی ضعف
finically	ازروی وسواس
flatulently	ازروی نفخ
flatulently	ازروی لاف
flightily	ازروی بوالهوسی
enterprisingly	ازروی توکل
deridingly	ازروی ریشخند
emulously	ازروی هم چشمی
to get off	برخاستن ازروی
discontentedly	ازروی نارضایتی
submissively	ازروی فروتنی
discursively	ازروی استدلال
disgustedly	ازروی بیزاری
dishonorable	ازروی بی شرمی
disingenuously	ازروی تزویر
disobilgingly	ازروی نامهربانی
dissolutely	ازروی هرزگی
distastefully	ازروی بی رغبتی
dizzily	ازروی گیجی
doubliy	ازروی تزویر
egotistically	ازروی خودبینی
floutingly	ازروی استهزاء
floutingly	ازروی اهانت
indelicately	ازروی بی نزاکتی
indecisively	ازروی دو دلی
indecently	ازروی بی شرمی
insesately	ازروی بیحسی
incontinently	ازروی بی عفتی
inconstantly	ازروی بی ثباتی
in the abstract	ازروی تجرید
immorally	از ازروی بد اخلاقی
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
illy	ازروی بد خواهی
ill naturedly	ازروی بد خویی
ill humouredly	ازروی بد خویی
headily	ازروی خودسری
inexactly	ازروی بی دقتی
insesately	ازروی بی عاطفگی
purposelessly	ازروی بی مقصودی
perfidiously	ازروی خیانت
open mindldly	ازروی بی تعصبی
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
mystically	ازروی تصوف
muddily	ازروی گیجی
irreverently	ازروی بی حرمتی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
frivolously	ازروی نادانی
glozingly	ازروی مداهنه
irreligiously	ازروی بی دینی
irefully	ازروی تندی
politicly	ازروی مصلحت
ill humouredly	ازروی بدخلقی
courageously	ازروی جرات
empirically	ازروی شارلاتانی
pessimistically	ازروی بد بینی
inadequately	ازروی بی کفایتی
inefficiently	ازروی بی کفایتی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
stupidly	ازروی نادانی
surest	ازروی یقین
antagonistically	ازروی رقابت
glaringly	ازروی خودنمائی
surer	ازروی یقین
basely	ازروی پستی
impatiently	ازروی ناشکیبایی
economically	ازروی اقتصاد
joyfully	ازروی خوشحالی
brotherly	ازروی دوستی
impatiently	ازروی بی صبری
flippantly	ازروی سبکی
subtly	ازروی زیرکی
irritably	ازروی تندمزاجی
irritably	ازروی تندی
childishly	ازروی بچگی
despondently	ازروی افسردگی
puerilely	ازروی بچگی
lightly	ازروی بی علاقگی
rakishly	ازروی هرزگی
sure	ازروی یقین
blamelessly	ازروی بی گناهی
blunderingly	ازروی اشتباه
circumspectly	ازروی احتیاط
heretically	ازروی فسادعقیده
contextually	ازروی قراین
contumaciously	ازروی سرکشی
distractedly	ازروی گیجی
huffily	ازروی زودرنجی
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
despondingly	ازروی افسردگی
constrainedly	ازروی اجبار
grammatically	ازروی دستور
considerately	ازروی ملاحظه
inquisitively	ازروی کنجکاوی
inexorably	ازروی سنگدلی
shabbily	ازروی پستی
preponderantly	ازروی فضیلت
corruptly	ازروی تباهی
by i	ازروی ندانستگی
by the book	ازروی کتاب
dissolute	ازروی هرزگی
constantly	ازروی ثبات
crookedly	ازروی نادرستی
inadvertenly	ازروی عدم توجه
buck	ازروی خرک پریدن
endophagous	تغذیه کننده ازروی
rancorously	ازروی کینه وبغض
bucks	ازروی خرک پریدن
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly	ازروی بی حیایی گستاخانه
phonologically	ازروی صدا شناسی
piggishly	ازروی خوک منشی
peaceably	ازروی صلح جویی
papistically	ازروی پاپ پرستی
the quilt slipped off the bed	لحاف ازروی رختخواب
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
nattily	ازروی زبر دستی
roguishly	ازروی بد ذاتی یاشیطنت
perspicaciously	بفراست ازروی فراست
vanally	ازروی پستی مزدوروار
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
well advised	ازروی عقل و منطق
inexpertly	ازروی کار ناشناسی
inexpertly	ازروی ناشی گری
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
systematically	ازروی یک اسلوب معین