English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
iterative ازسر گیرنده تکراری
Other Matches
iterant ازسر گیرنده
backwards کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
From top to bottom . From beginnong to end . ازسر تا ته
anew ازسر
headfirst ازسر سراسیمه
rejuvenates جوانی ازسر گرفتن
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
rejuvenated جوانی ازسر گرفتن
rejuvenating جوانی ازسر گرفتن
rejuvenate جوانی ازسر گرفتن
seconded نفر بعد ازسر گروه
antiskid treatment عمل جلوگیری ازسر خوردن
perfunctorily بطور ازسر خود واکنی
second نفر بعد ازسر گروه
seconding نفر بعد ازسر گروه
seconds نفر بعد ازسر گروه
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
repetitive تکراری
recapitulative تکراری
recapitulatory تکراری
frequentative تکراری
repetitious تکراری
redundant تکراری
reiterative تکراری
reduplicative تکراری
interative تکراری
re-run برنامهی تکراری
duplicated تکراری تکثیرکردن
duplicate تکراری تکثیرکردن
motifs واحد تکراری
theme song قطعه تکراری
repeating unit واحد تکراری
motif واحد تکراری
re-runs برنامهی تکراری
re-ran برنامهی تکراری
re-running برنامهی تکراری
recursive equations معادلات تکراری
duplicating تکراری تکثیرکردن
to regurgitate شر و ور تکراری گفتن
to trot out شر و ور تکراری گفتن
duplicates تکراری تکثیرکردن
iterative methode روش تکراری
iterative solution راه حل تکراری
iterative process فرایند تکراری
interative process فرایند تکراری
interative algorithm الگوریتم تکراری
frequentative فعل تکراری
to trot out وراجی تکراری کردن
I keep repeating himself همش حرفای تکراری
routine work کار تکراری عادی
to regurgitate وراجی تکراری کردن
repeating decimal number عدد دهدهی تکراری
platitudinous تکراری و پیش پا افتاده کردن
instance شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
to trot out حرف مفت تکراری زدن
rebroadcast برنامه تکراری پخش کردن
repetitive stress injury اسیب ناشی از فشار تکراری
rehashed تکرار مکررات چیز تکراری
repeated نقش تکراری و پی در پی [بندی] [قالی]
rehash تکرار مکررات چیز تکراری
to regurgitate حرف مفت تکراری زدن
rehashes تکرار مکررات چیز تکراری
instances شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
sound discipline انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
recapitulating صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
to get into a rut یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
diaper pattern طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
In for a penny, in for a pound. آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
as dull as a ditch-water مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
leitmotive عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotif عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
holds بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
prehensorial گیرنده
catchy گیرنده
receiver گیرنده
catchiest گیرنده
barrage reception سد گیرنده
receivers گیرنده
reciptacle گیرنده
prehensory گیرنده
reciever گیرنده
consignee گیرنده
receptors گیرنده
addressees گیرنده
catcher گیرنده
payee گیرنده
addressee گیرنده
acceptor گیرنده
fetching گیرنده
recipient گیرنده
getter گیرنده
accipient گیرنده
grantee گیرنده
assignee گیرنده
adopter گیرنده
sensor گیرنده
touching گیرنده
receptor گیرنده
catchier گیرنده
recipients گیرنده
payees گیرنده
prehensile گیرنده
clocker گیرنده وقت
passcatcher گیرنده پاس
mortgagee رهن گیرنده
mechanic recepter گیرنده مکانیکی
nociceptor گیرنده درد
auto radio گیرنده اتومبیل
bailee تحویل گیرنده
amateur receiver گیرنده اماتور
baroreceptor گیرنده فشار
cell receptor گیرنده سلولی
beat receiver گیرنده تداخلی
opiate receptor گیرنده افیونی
bribee رشوه گیرنده
offtake canal کانال گیرنده
catch of guage گیرنده بارانسنج
chemoreceptor گیرنده شیمیایی
pawnee رهن گیرنده
communication receiver گیرنده مخابرات
enteroceptor گیرنده احشایی
enteroceptor گیرنده درونی
interoceptor گیرنده احشایی
interoceptor گیرنده درونی
itching palm دست گیرنده
exempted , adressee گیرنده استثنایی
exteroceptor گیرنده برونی
fondler اغوش گیرنده
grabber hand دست گیرنده
grantee انتقال گیرنده
inductance گیرنده انرژی
donee هبه گیرنده
donee گیرنده هدیه
donee گیرنده هبه
concluder نتیجه گیرنده
consignee گیرنده امانت
loanee وام گیرنده
striking موثر گیرنده
crystal set گیرنده اشکارساز
feoffee گیرنده تیول
decision maker تصمیم گیرنده
acquisitive فرا گیرنده
prepossessing گیرنده جالب
distance receptor گیرنده دوربرد
distilling receiver گیرنده تقطیر
high fidelity receiver گیرنده رابط
transferee انتقال گیرنده
receiver فرف گیرنده
tube receiver گیرنده لامپی
receiver گیرنده رادیویی
receiver دستگاه گیرنده
trainees تعلیم گیرنده
trainee تعلیم گیرنده
two valve receiver گیرنده دو لامپی
receiving set گیرنده رادیویی
receiving set دستگاه گیرنده
receiving antenna انتن گیرنده
volumetric receptor گیرنده حجمی
strikingly موثر گیرنده
cessionary انتقال گیرنده
receivers دستگاه گیرنده
receivers گیرنده رادیویی
transferee تحویل گیرنده
comprehensive فرا گیرنده
transceiver فرستنده و گیرنده
jammed سد گیرنده پاس
tither عشر گیرنده
thermoreceptor گیرنده دمایی
receivers فرف گیرنده
television receiver گیرنده تلویزیونی
sound probe گیرنده صوتی
single circuit receiver گیرنده یک مداره
rejuvenescent جوانی از سر گیرنده
transreceiver فرستنده و گیرنده
decreasing نقصان گیرنده
pledgee وثیقه گیرنده
borrowers وام گیرنده
determiners تصمیم گیرنده
borrowers قرض گیرنده
determiner تصمیم گیرنده
revenger انتقام گیرنده
pledgee رهن گیرنده
borrower قرض گیرنده
jams سد گیرنده پاس
radio receiver گیرنده رادیویی
proprioceptor گیرنده عضلانی
photoreceptor گیرنده نور
payee گیرنده وجه
acceptor level تراز گیرنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com