Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
expectorate
ازشش خارج کردن
Other Matches
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
derailed
از خط خارج کردن
ejected
خارج کردن
discharge
خارج کردن
discharges
خارج کردن
eject
خارج کردن
to rule out
خارج کردن
derailing
از خط خارج کردن
ejecting
خارج کردن
derail
از خط خارج کردن
ejects
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
expulse
خارج کردن
extraction
خارج کردن
bring out
خارج کردن
unship
خارج کردن
phase out
خارج کردن
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
swap out
مبادله کردن به خارج
lay on the table
از دستور خارج کردن
disarm
از ضامن خارج کردن
disarmed
از ضامن خارج کردن
disarms
از ضامن خارج کردن
decivilize
از تمدن خارج کردن
defecated
خارج کردن مدفوع
defecate
خارج کردن مدفوع
phase out
به ترتیب خارج کردن
to expel
[from]
بزور خارج کردن
[از]
exfiltration
خارج کردن از میدان
write off
از دفتر خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
write-offs
از دفتر خارج کردن
disseise
ازتصرف خارج کردن
defecates
خارج کردن مدفوع
table
از دستور خارج کردن
tabled
از دستور خارج کردن
spewing
با فشار خارج کردن
ablate
بریدن و خارج کردن
spews
با فشار خارج کردن
spewed
با فشار خارج کردن
spew
با فشار خارج کردن
to put out of court
از دستور خارج کردن
tables
از دستور خارج کردن
tabling
از دستور خارج کردن
defecating
خارج کردن مدفوع
expelled
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
منفصل کردن بزور خارج کردن
reek
بخار ازدهان خارج کردن
evacuates
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
اخراج خارج کردن یا شدن
emancipating
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
از زیر سلطه خارج کردن
evacuate
اخراج خارج کردن یا شدن
emancipate
از زیر سلطه خارج کردن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
bail
عمل خارج کردن اب قایق
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeked
بخار ازدهان خارج کردن
uncouple
از حالت زوجی خارج کردن
reeking
بخار ازدهان خارج کردن
reeks
بخار ازدهان خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
unplugs
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuating
اخراج خارج کردن یا شدن
emit
بیرون دادن خارج کردن
emitted
بیرون دادن خارج کردن
emits
بیرون دادن خارج کردن
strike off the rolls
از صورت وکلا خارج کردن
emitting
بیرون دادن خارج کردن
emancipated
از زیر سلطه خارج کردن
deconcentrate
از حالت تغلیظ خارج کردن
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emit
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted
بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting
بیرون دادن از خود خارج کردن
discarded
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
deviations
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discard
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
خارج کردن خلع ید کردن
evict
خارج کردن خلع ید کردن
release
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
released
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelines
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sideline
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelining
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
exfiltration
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
break out
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
label
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
text
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
demonetization
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic
تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
serviced
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
non combatant
خارج از صف
out-
خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
externally
از خارج
abroad
خارج
outed
خارج
non-combatants
خارج از صف
non-combatant
خارج از صف
outside
در خارج
out
خارج
external
خارج
off side
خارج از خط
aroint
خارج شو
outsides
در خارج
per
خارج از
outsides
خارج
out of tune
خارج
out of
خارج از
out-of-
خارج از
outside
خارج
off
خارج از
externals
خارج
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
forth of
خارج از
emigration
مهاجرت به خارج
to fall out
خارج شدن
standaway
خارج از بدن
anieoro
از داخل به خارج
quotients
خارج قسمت
begone
خارج شو عزیمت کن
off season
خارج از فصل
submultiple
خارج قسمت
outsides
به سمت خارج
nonsense
خارج از منطق
issued
خارج شدن
outside
به سمت خارج
issues
خارج شدن
blow out
به خارج دمیدن
issue
خارج شدن
beside the question
خارج از موضوع
from the outside
از خارج
[از جایی]
beside the mark
خارج ازموضوع
out of action
خارج ازنبرد
extra-marital
خارج از زناشویی
to pass off
خارج شدن
acentric
خارج از مرکز
quotient
خارج قسمت
out
خارج از حدود
outed
خارج از حدود
outed
خارج بیرون
not to the point
خارج از موضوع
inaccessible
<adj.>
خارج از دسترس
out-
خارج از حدود
out-
خارج بیرون
tort
خارج از قرارداد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com