Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
true false test
ازمایش درستی ونادرستی چیزی
Other Matches
to verifty a staement
درستی ونادرستی
checks
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assays
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
flight test
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
soil examination
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
tube tester
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
legitimacy
درستی
justness
درستی
justly
به درستی
correctitude
درستی
straightness
درستی
uprightness
درستی
soundness
درستی
precision
درستی
fidelity
درستی
trueness
درستی
correctness
درستی
preciseness
درستی
rightfulness
درستی
properly
<adv.>
به درستی
rightfully
<adv.>
به درستی
rightly
<adv.>
به درستی
integrity
درستی
accuracy
درستی
exactitude
درستی
imprecision
نا درستی
rightness
درستی
justly
<adv.>
به درستی
integrality
درستی
aright
<adv.>
به درستی
correctly
<adv.>
به درستی
exactness
درستی
duly
<adv.>
به درستی
genuineness
درستی
validity
درستی
approximately
تقریبا به درستی
the a of a trans lation
درستی ترجمه
propriety of behaviour
درستی رفتار
truth
درستی صداقت
truths
درستی صداقت
justice
درستی دادگستری
rectitude
راستی درستی
honestly
از روی درستی
truth value
ارزش درستی
damchi
راستی و درستی
validation
تنفیذ درستی
truth table
جدول درستی
honesty
درستکاری درستی
uprightaess
درستی راستی عدالت
to foel
حال درستی نداشتن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
accuracy
درجه دقت درستی
functions
انجام عمل به درستی
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
bona fide
به طور جدی به درستی
function
انجام عمل به درستی
functioned
انجام عمل به درستی
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
He seems to be an honest man.
آدم درستی بنظرمی آید
Veitch diagram
نمایش گرافیکی جدول درستی
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
cynic
<adj.>
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
accurately
به درستی و بدون هر گونه خطا
to vouch for any one's honesty
ضمانت درستی کسی را کردن
truth table
جدول درستی جذول صحت
cynically
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to prove a will
درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
cynical
<adj.>
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Are we on the right road for ... ?
آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
one element
تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
hyphenation
تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
comparator
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
supervises
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
probabiliorism
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervised
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
partial RAM
قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
supervising
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
stops
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
aligning
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
nonaligned
که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
acknowledges
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligned
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledge
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledging
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
soak
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drops
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
justifying
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justify
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifies
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
assays
ازمایش
vetting
ازمایش
checking
ازمایش
assay
ازمایش
experimentation
ازمایش
experiments
ازمایش
experiment
ازمایش
testing
ازمایش
shied
ازمایش
shies
ازمایش
examen
ازمایش
experimenting
ازمایش
tested
ازمایش
experimented
ازمایش
shy
ازمایش
shyer
ازمایش
shyest
ازمایش
g
ازمایش
tests
ازمایش
shying
ازمایش
trial
ازمایش
trials
ازمایش
screening
ازمایش
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
supervisor
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisors
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
parameters
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
establishing
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishes
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controlling
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
comparison test
ازمایش مقایسهای
cup test
ازمایش قاشقی
triable
ازمایش کردنی
cupping test
ازمایش فنجانی
torsion test
ازمایش پیچش
compressive test
ازمایش تحکیم
crippling test
ازمایش لهیدگی
examination
امتحان ازمایش
experience
تجربه ازمایش
trial
ازمایش امتحان
experiences
تجربه ازمایش
temptation
ازمایش امتحان
examinations
امتحان ازمایش
temptations
ازمایش امتحان
experiencing
تجربه ازمایش
trials
ازمایش امتحان
material testing
ازمایش مصالح
consolidation test
ازمایش تحکیم
to bring to the proof
ازمایش کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com