English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
insulation breakdown test ازمایش شکست عایق
Other Matches
insulation test ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
insulation indicator دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation tester دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
break proof ازمایش شکست
insulation detector دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
insulation عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
insulators جسم عایق ماده عایق
insulator جسم عایق ماده عایق
insulator عایق کننده روکش عایق
insulators عایق کننده روکش عایق
insulated instrument transformer ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
assays محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
parallax پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
insulation strength استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
creep test ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
atmospheric refraction شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
insulators عایق
pawl عایق
non conductor عایق
dielectric عایق
cloggy عایق
detent عایق
impediments عایق
drag chain عایق
insulant عایق
insulator عایق
waterproofs عایق اب
waterproofed عایق اب
floor insulator عایق کف
impediment عایق
insulation عایق
waterproof عایق اب
non conducting عایق گرما
non conducting عایق برق
mica dielectric عایق میکا
brake عایق مانع
electrical insulator عایق الکتریکی
ideal dielectric عایق کامل
insulating material ماده عایق
obstruction مانع عایق
rachet گیره عایق
rainproof عایق باران
fish paper عایق کاغذی
obstructions مانع عایق
braked عایق مانع
brakes عایق مانع
insulating varnish لعاب عایق
insulating material مواد عایق
insulating material جسم عایق
insulated wall دیواره عایق
insulating compound مواد عایق
insulating cement سیمان عایق
insulating bushing بوش عایق
insulated wire سیم عایق
insulated عایق دار
insulation board صفحه عایق
insulated tongs انبر عایق
insulated layer لایه عایق
braking عایق مانع
dielectric isolation جداسازی با عایق
laggin عایق بندی
insulated plier انبر عایق
insulative عایق کردن
insulation testing apparatus عایق سنج
resistance عایق مقاومت
insulant ماده عایق
drag hook قلاب عایق
weatherproof عایق هوا
insulating عایق کردن
insulating عایق سازی
insulates عایق کردن
insulates عایق سازی
insulate عایق کردن
insulate عایق سازی
soundproof عایق صدا
wall insulator عایق دیوار
adiabatic عایق گرما
sound insulation عایق صدا
slot insulation عایق شیار
insulation عایق کاری
insulation عایق گذاری
battery insulator عایق باتری
cleat عایق انگلیسی
circular loom نای عایق
insulate با عایق مجزا کردن
form insulation عایق کاری قالب
acoustic ceiling سقف عایق پوش
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
isolates عایق دار کردن
insulating asphalt اسفالت عایق بندی
insulating brick اجر عایق بندی
insulation of concrete عایق کاری بتن
insulation class کلاس عایق بندی
insulation defect نقص عایق بندی
utilidor لوله عایق کننده
insulated gate field effect transistor ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
insulated conduit tube لوله عایق شده
isolating عایق دار کردن
heat insulation عایق کاری حرارتی
damper عایق تعدیل کننده
weatherbeater <adj.> عایق رطوبتی، آب بند
isolate عایق دار کردن
electrical insulation عایق سازی الکتریکی
insulating با عایق مجزا کردن
insulates با عایق مجزا کردن
insulated bearing یاطاقان عایق شده
insulated cable کابل عایق شده
insulation fault نقص عایق کاری
insulation fault نقص عایق بندی
to deaden a wall عایق کردن دیوار
lead in insulator عایق سیم انتن
to deafen a wall عایق کردن دیوار
insulation resistance مقاومت عایق بندی
flameproof عایق شعله ضد اتش
tightening material مواد عایق کننده
insulation protection حفافت عایق بندی
insulated conductor هادی عایق شده
mess kit فرف عایق غذاخوری
insulation voltage ولتاژ عایق بندی
insulation loss تلف عایق بندی
thermal insulation عایق کاری گرمایشی
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
asbestos mica عایق پنبه نسوز و میکا
insulation روپوش کشی عایق کردن
post-insulated connection پس از پیوند عایق دار شده
dewar محفظه عایق حرارتی با دوجداره
insulated bearing housing پوسته یاطاقان عایق شده
storm door درب عایق هوای توفانی
ferroxcube مواد مغناطیسی عایق غیرفلزی
insulated cable کابل عایق بندی شده
bushing عایق غلاف حیله گردان
clothing عایق بندی روکش کشیدن
winding insulation عایق بندی سیم پیچی
insulation power factor ضریب قدرت عایق بندی
ratchet [گیره عایق چرخ ضامن دار]
insulation shielding زره پوش کردن عایق بندی
quad سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quads سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
ratchets گیره عایق چرخ ضامن دار
quadrangles سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
weathertight محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
quadrangle سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
kapton نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
shields کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
blanketed لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shield کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shield کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
blanket لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shields کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
blankets لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
flunking شکست
flunked شکست
gap شکست
defeature شکست
defeasance شکست
failures شکست
flunk شکست
failure شکست
gaps شکست
fall شکست
breakage شکست
flunks شکست
breakages شکست
miscarriage شکست
unsuccessful شکست
unsuccessfully شکست
miscarriages شکست
unsuccess شکست
break شکست
breaks شکست
defeat شکست
set back شکست
deflection شکست
prosternation شکست
loss شکست
plumper شکست
deflections شکست
flopper شکست
defeats شکست
three successive defeats سه شکست پی در پی
defeating شکست
refraction شکست
defeated شکست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com