Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
blind mans buff
ازمن داری
Other Matches
dude ranch
گله داری واسب سواری وحشم داری
my p
شخص پیش ازمن
He turned away from me .
ازمن روی گرداندن
he is years senior to me
اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
my p
متصدی پیش ازمن
he did it worse than i
ازمن بدتران کار را انجام داد
Have I committed a blunder?
آیا خطائی ازمن سر زده است ؟
They I got confused .
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
You deserve it.
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
کشور داری ملک داری
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
wet storage
تر داری
blind man's buff
از من داری
tensility
کش داری
bigamy
دو زن داری
grittiness
شن داری
quartermasters
سررشته داری
serrulation
دندانه داری
angularity
گوشه داری
waked
شب زنده داری
treasurership
خزانه داری
wakes
شب زنده داری
slaveholding
برده داری
abstinence;or abstinency
خود داری
treasury
خزانه داری
leasing
اجاره داری
menage
خانه داری
thrift
خانه داری
spinosity
سیخ داری
quartermaster
سررشته داری
stigmatism
خال داری
angularity
زاویه داری
angulation
زاویه داری
notbility
خانه داری
conchiferous
داری صدف
non commital
خود داری
continenece
خود داری
creaminess
خامه داری
dry storage
خشک داری
fisk
خزانه داری
lucubration
شب زنده داری
house work
خانه داری
household art
هنرخانه داری
cellarge
حق انبار داری
patchiness
وصله داری
anti capitalist
ضد سرمایه داری
self restraint
خود داری
bank protection
ساحل داری
bean caper
پیرسن داری
retenv
خود داری
rhythmicity
نواخت داری
bulkiness
تنه داری
bulkiness
جثه داری
pernoctation
شب زنده داری
incumbency
عهده داری
charge
عهده داری
vigilance
شب زنده داری
farming
مزرعه داری
slavery
برده داری
sang froid
خود داری
sang-froid
خود داری
communism
مردم داری
altruism
همگونه داری
housekeeping
خانه داری
charges
عهده داری
tenancies
اجاره داری
tenancy
اجاره داری
refusal
خود داری رد
refusals
خود داری رد
fasting
روزه داری
bursaries
خزانه داری
bursary
خزانه داری
Exchequer
خزانه داری
vigil
شب زنده داری
trusteedhip
امانت داری
tenure
اجاره داری
vigils
شب زنده داری
wakefulness
شب زنده داری
wake
شب زنده داری
leasehold
اجاره داری
treasury general
خرانه داری کل
viscosity
شیره داری
trusteeship
امانت داری
night waking
شب زنده داری
capitalism
سرمایه داری
tresury general
خزانه داری کل
You have cobwebs in your head.
<idiom>
تو گچ تو سرت داری.
[اصطلاح]
light housekeeping
کارهای خانه داری
keepworthy
قابل نگه داری
refrainment
خود داری اجتناب
industrial capitalism
سرمایه داری صنعتی
joint tenancy
اجاره داری مشترک
joint tenancy
شرکت در اجاره داری
land tenure
اجاره داری زمین
keep house
خانه داری کردن
to rule the roast
اختیار داری کردن
to keep shop
دکان داری کردن
mixed capitalism
سرمایه داری مختلط
to govern one's passions
خود داری کردن
How old are you?Whats your age?
چند سال داری ؟
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
run the show
اختیار داری کردن
procurator general
کفیل خزانه داری
precapitalism
ماقبل سرمایه داری
precapitalism
پیش از سرمایه داری
What do you feel like having today?
امروز تو به چه اشتها داری؟
to possess oneself
خود داری کردن
to keep house
خانه داری کردن
nolle proseequi
خود داری از پی کرد
spatiality
فضا داری فضائیت
wakes
شب زنده داری کردن
keeps
حفافت امانت داری
bourgeoisie
سرمایه داری بورژوازی
holding
متصرفی اجاره داری
advanced capitalism
سرمایه داری پیشرفته
keep
حفافت امانت داری
angularity
زاویه داری لاغری
attorn
اجاره داری کردن
capitalism
رژیم سرمایه داری
bailment
امانت داری سمساری
black capitalism
سرمایه داری سیاه
refraining
خود داری کردن
refrains
خود داری کردن
capitalist system
نظام سرمایه داری
baby sit
بچه داری کردن
baby-sat
بچه داری کردن
Chancellor of the Exchequer
وزیر خزانه داری
baby-sitting
بچه داری کردن
Chancellors of the Exchequer
وزیر خزانه داری
capitalistic
منسوب به سرمایه داری
chest
تابوت خزانه داری
chests
تابوت خزانه داری
wake
شب زنده داری کردن
waked
شب زنده داری کردن
baby-sits
بچه داری کردن
succulence
اب داری حالت ابکی
quartermaster
رسته سررشته داری
baby-sit
بچه داری کردن
quartermasters
رسته سررشته داری
refrained
خود داری کردن
refrain
خود داری کردن
chamberlainship
پرده داری گنجوری
get by
نگه داری کردن
day nurseries
بچه داری در روز
explicit rent
اجاره داری کردن
double entry
دفتر داری مضاعف
capitalist countries
کشورهای سرمایه داری
day nursery
بچه داری در روز
home economics
اقتصاد خانه داری
household art
اصول خانه داری
housekeep
خانه داری کردن
house keeping operation
اعمال خانه داری
continence
خویشتن داری پرهیزگاری
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
I cant be bothered. bother the flies!
برو بابا حوصله داری !
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
quartermaster
فروشگاه وسایل سررشته داری
Treasury Department
اداره خزانه داری
[ در آمریکا]
He is a brainy person .
آدم کله داری است
jointure
اجاره داری مشترک و مشاعی
piquancy
گوشه داری طعنه امیزی
to run the show
در کاری اختیار داری کردن
You really are cheeky!
واقعا" عجب رویی داری !
laws of motion of capitalism
قوانین حرکت سرمایه داری
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue.
آدم سر وزبان داری است
to contain one self
خود داری یا حوصله کردن
capitalization
اعمال سیستم سرمایه داری
passive resistance
خود داری از قبول یاموافقت
capacity utilization rate
نرخ بهره داری از فرفیت
purulence
زخم چرکی چرک داری
roister
عیاشی و شب زنده داری کردن
ruffed
دارای یقه چین داری
cornetcy
پرچم داری سواره نظام
accounties
علم حساب یا دفتر داری
mental reservation
خود داری از ذکر مطلبی
quartermasters
فروشگاه وسایل سررشته داری
subtenancy
اجاره داری دست دوم
housewifely
از روی خانه داری یا صرفه جوئی
bourgeoisie
سرمایه داری حکومت طبقه دوم
wombats
جانور کیسه داری شبیه خرس
carpet sweeper
جارو نپتون
[نظافت]
[خانه داری]
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
free enterprise
رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
wombat
جانور کیسه داری شبیه خرس
stagnation thesis
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
tenantry
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
to flinch the flagon
ازخوردن نوشابه خود داری کردن
to keep oneself to oneself
ازامیزش بادیگران خود داری کردن
municipalist
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
to keb at a lamb
ازشیردادن به بره خود داری کردن
to recede from an engagement
از افهار عقیدهای خود داری کردن
to recede from an opinicn
ازافهار عقیدهای خود داری کردن
lucubrate
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
gange
باسیم نازک نگاه داری کردن
He is of noble birth.
آدم پدر و مادر داری است
proctorize
زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
What is that strange contraption you've got in the garage?
آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Let's see how much you can take.
<idiom>
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com