Dictiornary-Farsi | ازموقع گذشته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
belated	ازموقع گذشته
belatedly	ازموقع گذشته


Search result with all words

high time	اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
Other Matches

belate	ازموقع گذراندن
to seize the opportunity	ازموقع استفاده کردن
he seized upon the chance	ازموقع استفاده کرد
due out	از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
What is past is past . what is gone is gone .	گذشته ها گذشته
gone by	گذشته
asides	گذشته از
aside	گذشته از
bygone	گذشته
due out	گذشته
past	گذشته
foretime	گذشته
forepast	گذشته
forepassed	گذشته
foreby	گذشته
preceded	گذشته
bypast	گذشته
last a	گذشته
last night	شب گذشته
spun or span	گذشته
over with	گذشته
and certainly not <conj.>	گذشته از
to say nothing of <conj.>	گذشته از
not to speak of <conj.>	گذشته از
agone	گذشته
not to mention <conj.>	گذشته از
aside from	گذشته از
oldest	گذشته
yesternight	شب گذشته
departed	گذشته
let [leave] alone <conj.>	گذشته از
historical	گذشته
by gone	گذشته
beyoned the pale	از حد گذشته
older	گذشته
old	گذشته
the present and the past	حال و گذشته
retrospective view [on]	نگاه به گذشته
ultimo	ماه گذشته
the year past	سال گذشته
the preterite tense	زمان گذشته
the present and the past	گذشته و حال
the present and the past	اکنون و گذشته
the past tense	زمان گذشته
sware	گذشته swear
sup.latest or last	تازه گذشته
stale cheque	چک تاریخ گذشته
self giving	از خود گذشته
ultimo	در ماه گذشته
whish	بسرعت گذشته
retrospective falsification	تحریف گذشته
further on	از این گذشته
furthermore	از این گذشته
upheld	گذشته uphold
outdid	گذشته outdo
bled	گذشته Bleed
pt	زمان گذشته
self devoted	از خود گذشته
on top of this <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.>	از این گذشته
over and above <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	از این گذشته
beyond that <adv.>	از این گذشته
what is more <adv.>	از این گذشته
what is more <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	گذشته از این
on top of this <adv.>	گذشته از این
moreover <adv.>	گذشته از این
in addition <adv.>	گذشته از این
further [moreover] <adv.>	گذشته از این
forby <adv.>	گذشته از این
aside from that <adv.>	گذشته از این
also [moreover] <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	گذشته از این
moreover <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.>	گذشته از این
on top of that <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	از این گذشته
on top of this <adv.>	از این گذشته
moreover <adv.>	از این گذشته
in addition <adv.>	از این گذشته
further [moreover] <adv.>	از این گذشته
besides <adv.>	از این گذشته
aside from that <adv.>	از این گذشته
also [moreover] <adv.>	از این گذشته
additionally <adv.>	از این گذشته
on to <adv.>	گذشته از این
forby <adv.>	از این گذشته
in a. to this	گذشته ازاین
past	گذشته از ماورای
last week	هفته گذشته
yesteryear	سال گذشته
besides <adv.>	گذشته از این
next week	هفته گذشته
backs	عقبی گذشته
back	عقبی گذشته
last year	سال گذشته
also	گذشته از این
last sunday	یکشنبه گذشته
in the p	درزمان گذشته
swore	گذشته sweatr
out of date	از تاریخ گذشته
nostalgia	حسرت گذشته
past tense	زمان گذشته
yesterday	زمان گذشته
bygone	چیزهای گذشته
rode	گذشته ride
regression	بازگشت به گذشته
exposed	سر راه گذشته
retrospect	شامل گذشته
lastmonth	ماه گذشته
past years	سالهای گذشته
ex post	به اعتبار گذشته
desperado	از جان گذشته
over-	گذشته اضافی
redolence	خاطرات گذشته
by gone	چیزهای گذشته
over	گذشته اضافی
by gone	قدیمی گذشته ها
retroactive	معطوف به گذشته
furthermore <adv.>	گذشته از این
furthermore <adv.>	از این گذشته
over and above	گذشته ازاین
retrospect	نگاه به گذشته
sprang	گذشته gnirps
desperate	از جان گذشته
expired	گذشته از موعد
late	تازه گذشته
gladiators	پهلوان از جان گذشته
one cannot put back the time <proverb>	زمان گذشته نیاید به بر
ex post facto	شامل اصول گذشته
overdue	از موعد گذشته منقضی
gladiator	پهلوان از جان گذشته
latest	تازه گذشته اینده
took	زمان گذشته فعل take
The water has risen over his head . <proverb>	آب از سرش گذشته است .
ultimo	مربوط به ماه گذشته
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
not to mention	گذشته از قطع نظر از
longs	دیر گذشته ازوقت
longest	دیر گذشته ازوقت
longer	دیر گذشته ازوقت
overdue draft	برات سررسید گذشته
longed	دیر گذشته ازوقت
passe	کهنه مسلک گذشته
long-	دیر گذشته ازوقت
long	دیر گذشته ازوقت
see in the past makes saw	فعل see در گذشته sawمیشود
retroact	شامل گذشته شدن
got	زمان گذشته فعل get
secondary	حاکی از زمان گذشته
To review the past in ones minds eye .	گذشته را از نظر گذراندن
During the past few days.	طی چند روز گذشته
(a) while back <idiom>	هفتها یا ماهای گذشته
In the course of the past centuries.	درطی قرنهای گذشته
Joking apart.	از شوخی گذشته ( جدی )
came	گذشته فعل امدن
kamikaze	خلبان ازجان گذشته ژاپنی
strove	گذشته وقسمت سوم strive
slept	گذشته و قسمت سوم sleep
sped	گذشته و قسمت سوم speed
lit	زمان گذشته فعل light
slotted	قسمت سوم و گذشته slot
sought	گذشته و قسمت سوم seek
rapped	گذشته و قسمت سوم rap
past	پیشینه وابسته بزمان گذشته
knelt	گذشته و قسمت سوم kneel
adside from	صرفنظر از اینکه گذشته از این
letter of d ult	مامه سوم ماه گذشته
shone	گذشته و اسم مفعول shine
her prime of life is past	عنفوان جوانی وی گذشته است
Act according to the previous procedure.	بترتیب گذشته عمل کنید
He is past work.	دیگر از سن کار کردنش گذشته
in the last fortnight	دراین پانزده روز گذشته
chickens come home to roost <idiom>	چوب کارهای گذشته را خوردن
wist	دانستن گذشته فعل wit
spoiled or spoilt	گذشته و قسمت سوم spoil
over a	گذشته ازسن بلوغ یا12سال
let bygones be bygones <idiom>	فراموش کردن اتفاقات گذشته
retroactively	چنانکه شامل گذشته شود
of late years	دراین چند سال گذشته
we cannot undo the past	چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
laid	زمان گذشته و اسم مفعول lay
age of moon	تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
pled	زمان گذشته و اسم مفعول plead
unwound	زمان گذشته و اسم مفعول unwind
unstuck	زمان گذشته و اسم مفعول unstick
spilt	زمان گذشته و اسم مفعول spill