Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
minnesota clerical aptitude test
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
Other Matches
minnesota spacial relations test
ازمون روابط فضایی مینه سوتا
minnesota paper form board
ازمون جااندازی کاغذی مینه سوتا
minnesota rate of manipulation test
ازمون سرعت دستکاری مینه سوتا
clerical test
ازمون امور دفتری
mmpi
شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
trial attorney
وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
aptitude tests
ازمون استعداد
aptitude test
ازمون استعداد
vocational aptitude test
ازمون استعداد شغلی
scholastic aptitude test
ازمون استعداد تحصیلی
physical aptitude test
ازمون استعداد جسمانی
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
army classification battery test
ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
clerical
دفتری
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
white-collar
کارمند دفتری
book value
بهای دفتری
clerical jobs
مشاغل دفتری
book debts
بدهی دفتری
white collar
کارمند دفتری
book value
ارزش دفتری
the desk
کار دفتری یا ادبی یاروحانی
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
clerks
کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerk
کارمند دفتری فروشنده مغازه
secretariat
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariats
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
contango
از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
ship's serviceman
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
I am just a pen – pusher .
قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
shear box test
ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
current maturity
قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
property
استعداد
endowment
استعداد
potentialities
استعداد
inapt
بی استعداد
potentiality
استعداد
verve
استعداد
predispostion
استعداد
brilliance
استعداد
ingenuity
استعداد
gormless
کم استعداد
endowments
استعداد
capability
استعداد
capacity
استعداد
talented
استعداد
capacities
استعداد
geniuses
استعداد
talent
استعداد
talents
استعداد
genius
استعداد
simpleminded
کم استعداد
susceptivity
استعداد
talentless
بی استعداد
ungifted
بی استعداد
amplitude
استعداد
aptness
استعداد
unintelligent
بی استعداد
liability to disease
استعداد
cabiler
استعداد
gifted
با استعداد
aptitudes
استعداد
aptitude
استعداد
parted
با استعداد
turns
استعداد
susceptibility
استعداد
turn
استعداد
shifts
نوبتی استعداد
shifted
نوبتی استعداد
capacities
استعداد مقام
capacity
استعداد مقام
capacity
گنجایش استعداد
capacities
گنجایش استعداد
war strenght
استعداد جنگی
frost susceptibility
استعداد یخزدگی
caliber
گنجایش استعداد
shift
نوبتی استعداد
occupational aptitude
استعداد شغلی
academic aptitude
استعداد تحصیلی
flair
استعداد خصیصه
scholastic aptitude
استعداد تحصیلی
division slice
استعداد لشگری
reproductivity
استعداد تولید
command strength
استعداد یکان
artistry
استعداد هنرپیشگی
resistibility
استعداد مقاومت
risible faculty
استعداد خنده
end strength
استعداد نهایی
sconce
جمجمه استعداد
palooka
بوکسور بی استعداد
capable
با استعداد صلاحیتدار
reproductivity
استعداد هم اوری
arts
استعداد استادی
indispositions
عدم استعداد
art
استعداد استادی
tendencies
توجه استعداد
cleverest
باهوش با استعداد
cleverness
هوشیاری استعداد
cleverer
باهوش با استعداد
mechanical aptitude
استعداد فنی
indisposition
عدم استعداد
artistic aptitude
استعداد هنری
child prodigy
بچهبا استعداد
clever
باهوش با استعداد
strength
استعداد رزمی
strengths
استعداد رزمی
authorized strength
استعداد مجاز
imitativeness
استعداد تقلید
capability
استعداد پیشرفت
indisposedness
عدم استعداد
tendency
توجه استعداد
liability
بدهکاری استعداد
liabilities
بدهکاری استعداد
manpower cieling
سطح استعداد پرسنل
versatile
دارای استعداد و ذوق
gift
دارای استعداد کردن
gift
استعداد پیشکش کردن
effective strength
استعداد رزمی موثر
gifts
استعداد پیشکش کردن
accountable strength
استعداد قابل توجه
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
reduced strenght
حداقل استعداد جنگی
differential aptitude tests
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
habiliment
جامه استعداد فکری
gifts
دارای استعداد کردن
talent for musics
استعداد یا ذوق موسیقی
flatlander
موج سوار کم استعداد
the talnet of the country
مردم با استعداد کشور
gifted
موید شخص با استعداد
knack
صدای شلاق استعداد
level of strength
میزان استعداد رزمی
level of strength
سطح استعداد رزمی
potentialize
دارای استعداد کردن
allotropy
استعداد تغییر و تبدیل
able
با استعداد صلاحیت دار
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
fabllibility
استعداد خطا کردن
potentially
با داشتن استعداد نهانی
naturals
مسلم استعداد ذاتی
natural
مسلم استعداد ذاتی
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
amor
امور
office automation
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
potentialities
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potential
دارای استعداد نهانی پتانسیل
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
personnel ceiling
سقف استعداد مجاز پرسنلی
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
strength
قدرت رزمی استعداد نفری
battle bill
فهرست استعداد رزمی ناو
self rating
تعیین میزان استعداد خود
peace time complement
استعداد مجاز زمان صلح
means end capacity
استعداد درک وسیله- هدف
Iranians have a gift of tongues.
ایرانیها استعداد زبان دارند
rhymester
شاعربی استعداد وکم مایه
edacity
استعداد خوردن شکم پرستی
potentiality
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
strengths
قدرت رزمی استعداد نفری
authority ties of the state
اولیا امور
authority ties of the state
مصادر امور
money matters
امور پولی
interior affairs
امور داخلی
combat duty
امور رزمی
civil affairs
امور غیرنظامیان
financial affairs
امور مالی
personal affairs
امور شخصی
state affairs
امور مملکتی
non litigious matters
امور حسبی
authorities
اولیای امور
authority
اولیاء امور
the high functionery ries of the state
مصادر امور
aviation authority
امور هواپیمایی
interior
امور داخله
interiors
امور داخله
miscellaneous
امور متفرقه
religious matters
امور دینی
peace time establishment
جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
chief financial officer
[CFO]
مدیر امور مالی
foreign minister
وزیر امور خارجه
to arrange matters
ترتیب دادن امور
administration
اداره امور یکانها
administrations
اداره امور یکانها
minister for foreign affairs
وزیر امور خارجه
minister of foreign affairs
وزیر امور خارجه
corporate treasurer
مدیر امور مالی
g air
رکن 2 امور هوایی
supervisory authority
اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority
اولیاء امور مراقبتی
emotional and physical
امور عاطفی و بدنی
surveillance authority
اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority
اولیاء امور نظارتی
regulatory authority
اولیاء امور نظارتی
surveillance authority
اولیاء امور نظارتی
civic action
امور عام المنفعه
financial affairs
امور مربوط به مالیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com