Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
physical aptitude test
ازمون استعداد جسمانی
Other Matches
aptitude tests
ازمون استعداد
aptitude test
ازمون استعداد
vocational aptitude test
ازمون استعداد شغلی
scholastic aptitude test
ازمون استعداد تحصیلی
minnesota clerical aptitude test
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
army classification battery test
ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
carnal
جسمانی
physical
جسمانی
corporeal
جسمانی
fleshly
جسمانی
shear box test
ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
in the f.
بصورت جسمانی
bodily
واقعا جسمانی
sensual
شهوانی جسمانی
temporal
جسمانی زمانی
material
مادی جسمانی
materials
مادی جسمانی
physical fitness
امادگی جسمانی
physical movement
حرکت جسمانی
outworld
دنیای جسمانی
sensuousness
پیروی جسمانی
sentience
حساسیت جسمانی
marasmus
پژمردگی جسمانی
worldly
جسمانی مادی
somatization
جسمانی کردن
earthen
مادی جسمانی
physical handicap
معلولیت جسمانی
fleshpots
راحتی جسمانی
incorporate
غیر جسمانی
bodily harm
صدمه جسمانی
corporeality
جسمانی بودن
fleshpot
لذایذ جسمانی
corporality
هستی جسمانی تن
incorporating
غیر جسمانی
incorporates
غیر جسمانی
physical
مادی جسمانی
carnally
بطور جسمانی یا شهوانی
anthropometry
انسان سنجی جسمانی
physical fitness
امادگی عمومی جسمانی
substantiate
ماهیت جسمانی دادن به
substantiated
ماهیت جسمانی دادن به
incarnate
دارای شکل جسمانی
profaneness
وابستگی بچیزهای جسمانی
tussling
مسابقه جسمانی کشمکش
tussles
مسابقه جسمانی کشمکش
tussled
مسابقه جسمانی کشمکش
tussle
مسابقه جسمانی کشمکش
substantiating
ماهیت جسمانی دادن به
substantiates
ماهیت جسمانی دادن به
sensuous
مبنی بر لذات جسمانی
rough up
<idiom>
حمله وصدمه جسمانی
stress
تنش جسمانی- روانی
dysaesthesia
اختلال حواس جسمانی
sensuously
مبنی بر لذات جسمانی
stressing
تنش جسمانی- روانی
stresses
تنش جسمانی- روانی
somatization disorder
اختلال جسمانی کردن
somatoform disorder
اختلال جسمانی شکل
physical anthropology
انسان شناسی جسمانی
the outward man
ادم جسمانی جسم
infantilism
کندی رشد جسمانی وعقلانی
habitus
وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
hard as nails
<idiom>
ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
capacities
استعداد
geniuses
استعداد
genius
استعداد
potentiality
استعداد
potentialities
استعداد
capacity
استعداد
endowments
استعداد
liability to disease
استعداد
amplitude
استعداد
cabiler
استعداد
talents
استعداد
talent
استعداد
talented
استعداد
endowment
استعداد
verve
استعداد
aptness
استعداد
brilliance
استعداد
capability
استعداد
turn
استعداد
ingenuity
استعداد
gormless
کم استعداد
susceptibility
استعداد
property
استعداد
simpleminded
کم استعداد
inapt
بی استعداد
susceptivity
استعداد
ungifted
بی استعداد
talentless
بی استعداد
aptitude
استعداد
predispostion
استعداد
unintelligent
بی استعداد
parted
با استعداد
aptitudes
استعداد
gifted
با استعداد
turns
استعداد
shifts
نوبتی استعداد
artistic aptitude
استعداد هنری
shifted
نوبتی استعداد
shift
نوبتی استعداد
tendencies
توجه استعداد
capable
با استعداد صلاحیتدار
caliber
گنجایش استعداد
command strength
استعداد یکان
child prodigy
بچهبا استعداد
end strength
استعداد نهایی
scholastic aptitude
استعداد تحصیلی
academic aptitude
استعداد تحصیلی
frost susceptibility
استعداد یخزدگی
war strenght
استعداد جنگی
imitativeness
استعداد تقلید
division slice
استعداد لشگری
authorized strength
استعداد مجاز
arts
استعداد استادی
cleverer
باهوش با استعداد
cleverest
باهوش با استعداد
resistibility
استعداد مقاومت
reproductivity
استعداد هم اوری
art
استعداد استادی
strength
استعداد رزمی
strengths
استعداد رزمی
capacity
گنجایش استعداد
reproductivity
استعداد تولید
liabilities
بدهکاری استعداد
liability
بدهکاری استعداد
capacity
استعداد مقام
capacities
گنجایش استعداد
capability
استعداد پیشرفت
capacities
استعداد مقام
palooka
بوکسور بی استعداد
indispositions
عدم استعداد
tendency
توجه استعداد
flair
استعداد خصیصه
mechanical aptitude
استعداد فنی
indisposedness
عدم استعداد
sconce
جمجمه استعداد
cleverness
هوشیاری استعداد
indisposition
عدم استعداد
clever
باهوش با استعداد
artistry
استعداد هنرپیشگی
risible faculty
استعداد خنده
occupational aptitude
استعداد شغلی
level of strength
سطح استعداد رزمی
reduced strenght
حداقل استعداد جنگی
manpower cieling
سطح استعداد پرسنل
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
level of strength
میزان استعداد رزمی
naturals
مسلم استعداد ذاتی
potentialize
دارای استعداد کردن
flatlander
موج سوار کم استعداد
fabllibility
استعداد خطا کردن
effective strength
استعداد رزمی موثر
the talnet of the country
مردم با استعداد کشور
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
differential aptitude tests
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
talent for musics
استعداد یا ذوق موسیقی
habiliment
جامه استعداد فکری
able
با استعداد صلاحیت دار
gift
استعداد پیشکش کردن
potentially
با داشتن استعداد نهانی
knack
صدای شلاق استعداد
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
accountable strength
استعداد قابل توجه
gifts
دارای استعداد کردن
gifts
استعداد پیشکش کردن
versatile
دارای استعداد و ذوق
allotropy
استعداد تغییر و تبدیل
gift
دارای استعداد کردن
gifted
موید شخص با استعداد
natural
مسلم استعداد ذاتی
potentiality
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
strength
قدرت رزمی استعداد نفری
personnel ceiling
سقف استعداد مجاز پرسنلی
rhymester
شاعربی استعداد وکم مایه
means end capacity
استعداد درک وسیله- هدف
peace time complement
استعداد مجاز زمان صلح
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potential
دارای استعداد نهانی پتانسیل
battle bill
فهرست استعداد رزمی ناو
edacity
استعداد خوردن شکم پرستی
potentialities
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
self rating
تعیین میزان استعداد خود
Iranians have a gift of tongues.
ایرانیها استعداد زبان دارند
strengths
قدرت رزمی استعداد نفری
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment
جدول استعداد مجاز زمان صلح
lysenkoism
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
green thumb
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
rimester
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
f test
ازمون اف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com