Dictiornary-Farsi | ازمون واژههای مترادف-متضاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
synonym antonym test	ازمون واژههای مترادف-متضاد


Other Matches

opposites test	ازمون کلمات متضاد
army classification battery test	ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
neologize	واژههای نو ساختن
stereo	مخفف واژههای
stereos	مخفف واژههای
headwords	واژههای هسته
homonyms	واژههای هم اوا
imitative words	واژههای تقلیدی
headword	واژههای هسته
homographs	واژههای همسان نوشت
synonymy	فهرست واژههای هم معنی هم معنایی
neologist	طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
to pad a sentence	جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
synonyms	مترادف
corresponding	مترادف
synonymous	مترادف
allo	مترادف
synonym	مترادف
correspoundent	مترادف
equivalent	مترادف هم معنی
synonyms	واژه مترادف
synonym	واژه مترادف
book keeping by double e.	دفترداری مترادف
synonyms	کلمه مترادف
synonymy	مترادف نویسی
synonym	کلمه مترادف
equivalents	مترادف هم معنی
synonyms	لفظ مترادف هم معنی
synonym	لفظ مترادف هم معنی
alpha privative	الف سالبه که در سر برخی واژههای انگلیسی نیز درمی اید
diverse	متضاد
antithetical	متضاد
polar	متضاد
opposed	متضاد
contradictory	متضاد
antithetic	متضاد
opposite meaning	معنی متضاد
antonym	کلمهء متضاد
drop out type	دخشههای متضاد
color antagonists	رنگهای متضاد
conflicting goals	اهداف متضاد
contrarily	بطور متضاد
antonyms	ضد و نقیض متضاد
antonyms	کلمهء متضاد
antonym	ضد و نقیض متضاد
opp	متضاد Opposite - opposition
antonymous	وابسته بکلمه متضاد
polarizes	بصورت متضاد در اوردن
polarize	بصورت متضاد در اوردن
polarising	بصورت متضاد در اوردن
polarises	بصورت متضاد در اوردن
polarised	بصورت متضاد در اوردن
polarizing	بصورت متضاد در اوردن
amphoteric	دارای خواص متضاد
synonymize	الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
alliterate	اوردن کلمات با صدای مترادف مثل :sun the was whensoft season summer in
polarizer	متضاد کننده قطبش دهنده
eupepsia	کلمه متضاد سوء هاضمه
oxymoron	استعمال کلمات مرکب متضاد
shear box test	ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
dualism	وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
yin yang	مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
capital consumption allowance	کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
it is another name for	نام دیگری است برای ......با....مترادف است
orthoferrite	یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
push pull	وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
synonym	کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms	کلمه مترادف کلمه هم معنی
counter current	جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
depolarize	غیر متعادل کردن متضاد کردن
chi square test	ازمون "چی دو "
t test	ازمون تی
tests	ازمون
post test	پس ازمون
f test	ازمون اف
tested	ازمون
examinations	ازمون
experiencing	ازمون
u test	ازمون یو
examination	ازمون
experiences	ازمون
experience	ازمون
shibboleths	ازمون
z test	ازمون " زی "
shibboleth	ازمون
vision test	ازمون بینایی
reasoning test	ازمون استدلال
paper pencil test	ازمون نوشتاری
performance test	ازمون عملکردی
nonverbal test	ازمون غیرکلامی
performance test	ازمون عملی
proofer	ازمون کننده
personality test	ازمون شخصیت
war game	جنگ ازمون
walsh test	ازمون والش
power test	ازمون قدرت
pretest	پیش ازمون
progressive education	ازمون پیشرو
vocabulary test	ازمون واژگان
oseretsky test	ازمون اوزرتسکی
oral test	ازمون شفاهی
matching test	ازمون همتایابی
wilcoxon test	ازمون ویلکاکسن
marginal test	ازمون مرزی
literacy test	ازمون سواد
liquid limit test	ازمون حد روانی
world test	ازمون جهان
life test	ازمون حیات
ishihara test	ازمون ایشیهارا
mental test	ازمون روانی
psychological test	ازمون روانی
mosaic test	ازمون موزائیکها
recognition test	ازمون بازشناسی
one tailed test	ازمون یک دامنه
one sided test	ازمون یکسویه
omnibus test	ازمون مختلط
occupational test	ازمون شغلی
objective test	ازمون عینی
watch test	ازمون ساعت
whisper test	ازمون نجوا
intelligence test	ازمون هوش
recall test	ازمون یاداوری
test wise	ازمون اشنا
test bias	سوداری ازمون
test battery	مجموعه ازمون
tensile test	ازمون کششی
t data	دادههای ازمون
szondi test	ازمون زوندی
system test	ازمون سیستم
testing time	دوره ازمون
testing load	بار ازمون
testable	ازمون پذیر
test construction	ازمون سازی
test economy	اقتصاد ازمون
test item	ماده ازمون
test validity	اعتبار ازمون
test value	نمره ازمون
test score	نمره ازمون
test reliability	پایایی ازمون
test profile	نیمرخ ازمون
test paper	ازمون برگ
test of significance	ازمون معناداری
test of independence	ازمون ناوابستگی
test norm	هنجار ازمون
tollen's test	ازمون تولن
shareware	ازمون- افزار
two tailed test	ازمون دو دامنه
sampling test	ازمون نمونهای
two tailes test	ازمون دو دامنهای
wassermann test	ازمون واسرمان
rorschach test	ازمون رورشاخ
responsions	ازمون مقدماتی
verbal test	ازمون کلامی
repeated test	ازمون دوباره
vigotsky test	ازمون ویگوتسکی
triaxial test	ازمون سه اسهای
shearing test	ازمون برشی
sign test	ازمون علامتها
total test variance	پراکنش کل ازمون
symbol arrangement test	ازمون نمادارایی
subtest	خرده ازمون
trial and error	ازمون و خطا
subjective test	ازمون غیرعینی
stilling test	ازمون استیلینگ
spiral test	ازمون مارپیچ
similarities test	ازمون شباهتها
information test	ازمون معلومات
pegboard test	ازمون جااندازی
completion test	ازمون تکمیلی
coding test	ازمون رمزگردانی
checkout test	ازمون وارسی
cancellation test	ازمون حذف
benton test	ازمون بنتون
bending test	ازمون تاشوندگی
bending test	ازمون خمش
behn rorschach test	ازمون بن- رورشاخ
bartlett test	ازمون بارتلت
barany test	ازمون بارانی
aptitude test	ازمون شایستگی
copying test	ازمون رونویسی
formboard test	ازمون جااندازی
float test	ازمون شناور
fatigue test	ازمون خستگی
dynamic test	ازمون پویا
duncan test	ازمون دانکن
draw a man test	ازمون گودایناف
directions test	ازمون دستورها
diagnostic test	ازمون تشخیصی
dexterity test	ازمون چالاکی
ball test	ازمون ساچمهای
baeyer test	ازمون بایر
examining	ازمون کردن
examines	ازمون کردن
examine	ازمون کردن
try	ازمون کوشش
tries	ازمون کوشش
field-tests	ازمون پایکار
field-testing	ازمون پایکار
field-tested	ازمون پایکار