Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (2 milliseconds)
English	Persian
buries	ازنظر پوشاندن
bury	ازنظر پوشاندن
burying	ازنظر پوشاندن
Other Matches
security cognizance	شناخت ازنظر صلاحیت
not operationally ready	غیر اماده ازنظر عملیاتی
tax haven	محل امن ازنظر مالیات
tax havens	محل امن ازنظر مالیات
To bring something to someones attention .	چیزی را ازنظر کسی گذراندن
road capacity	کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
developed market economy countries	کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
geologize	ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
economic section	انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
tailors	برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailor	برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
play second fiddle to someone <idiom>	ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
beam test	ازمایش اندازه گیری تیر ازنظر مقاومت
satellization	زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
panoramas	منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
panorama	منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
first world	کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
form utility	در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
freight	وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
He has feathered his nest. He has lined his pocket.	اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
reciprocal agreement	قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
isogamete	سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
regrade	تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
inwrap	پوشاندن
infold	پوشاندن
clothe	پوشاندن
overcast	پوشاندن
coatings	پوشاندن
coat	پوشاندن
incase etc	پوشاندن
obscuring	پوشاندن
sod	پوشاندن
sods	پوشاندن
revet	پوشاندن
shingle	پوشاندن
roof	پوشاندن
roofs	پوشاندن
curtains	پوشاندن
blankets	پوشاندن
shrouded	پوشاندن
obscure	پوشاندن
obscured	پوشاندن
obscurer	پوشاندن
obscures	پوشاندن
obscurest	پوشاندن
coated	پوشاندن
encases	پوشاندن
submerging	پوشاندن
encased	پوشاندن
copartnership	پوشاندن
bestrew	پوشاندن
belay	پوشاندن
encase	پوشاندن
batten down	پوشاندن
enshrouds	پوشاندن
enshroud	پوشاندن
enshrouded	پوشاندن
submerged	پوشاندن
submerge	پوشاندن
clad	پوشاندن
coats	پوشاندن
submerges	پوشاندن
blanketed	پوشاندن
blanket	پوشاندن
enshoud	پوشاندن
enrobe	پوشاندن
shroud	پوشاندن
dress	پوشاندن
dresses	پوشاندن
enclothe	پوشاندن
emboss	پوشاندن
enshrouding	پوشاندن
coverings	پوشاندن
decked	پوشاندن
overrun	پوشاندن
mask	پوشاندن
sheet	پوشاندن
sheets	پوشاندن
covers	پوشاندن
line	پوشاندن
lines	پوشاندن
deck	پوشاندن
decks	پوشاندن
envelop	پوشاندن
masking	پوشاندن
enveloping	پوشاندن
envelops	پوشاندن
enveloped	پوشاندن
jacket	پوشاندن
cover	پوشاندن
to go to the shades	پوشاندن
to cover up	پوشاندن
to cover in	پوشاندن
cases	پوشاندن
submers	پوشاندن
case	پوشاندن
jackets	پوشاندن
to d. with snow	پوشاندن
overrunning	پوشاندن
overruns	پوشاندن
masks	پوشاندن
veil	چادر پوشاندن
veils	چادر پوشاندن
tog	جامه پوشاندن
earth	با خاک پوشاندن
earth	باخاک پوشاندن
apparel	اراستن پوشاندن
interring	زیرخاک پوشاندن
earths	با خاک پوشاندن
cerecloth	بامشمع پوشاندن
ceil	باپوشال پوشاندن
mosses	باخزه پوشاندن
resin	باصمغ پوشاندن
moss	باخزه پوشاندن
cottons	باپنبه پوشاندن
frocks	فراک پوشاندن
inters	زیرخاک پوشاندن
grasses	با علف پوشاندن
interred	زیرخاک پوشاندن
inter	زیرخاک پوشاندن
raiment	ملبوس پوشاندن
grass	با علف پوشاندن
balancing of portfolio	پوشاندن ریسک
resins	باصمغ پوشاندن
cotton	باپنبه پوشاندن
earths	باخاک پوشاندن
rubberize	با لاستیک پوشاندن
overglaze	با لعاب پوشاندن
mask	مانع پوشاندن
overwhelm	سراسر پوشاندن
overwhelmed	سراسر پوشاندن
overwhelms	سراسر پوشاندن
enfold	بالفافه پوشاندن
enfolded	بالفافه پوشاندن
enfolding	بالفافه پوشاندن
enfolds	بالفافه پوشاندن
overwatch	پوشاندن حرکت
mask	پوشاندن فضای
lichen	باگلسنگ پوشاندن
depositions	فرآیند پوشاندن
deposition	فرآیند پوشاندن
masks	پوشاندن فضای
lichens	باگلسنگ پوشاندن
masks	مانع پوشاندن
masks	پوشاندن پوشانه
resinate	با صمغ پوشاندن
tin	با حلبی پوشاندن
outjockey	در رسیدن پوشاندن
gelatinize	باژلاتین پوشاندن
to habit	جامه پوشاندن
gault	با خاک رس پوشاندن
frock	فراک پوشاندن
glaciate	با برف یا یخ پوشاندن
tins	با حلبی پوشاندن
tarpaulins	با تارپولین پوشاندن
indue	پوشاندن اراستن
attire	لباس پوشاندن
mask	پوشاندن پوشانه
tarpaulin	با تارپولین پوشاندن
kaldor criterion	ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
encrust	با پوسته یاقشری پوشاندن
put into effect	جامه عمل پوشاندن
capped	راس باکلاهک پوشاندن
cap	راس باکلاهک پوشاندن
actualise [British]	جامه عمل پوشاندن
camouflaging	مخفی کردن پوشاندن
camouflages	مخفی کردن پوشاندن
camouflaged	مخفی کردن پوشاندن
camouflage	مخفی کردن پوشاندن
put inpractice	جامه عمل پوشاندن
to smooth over a fault	عیب یا تقصیری را پوشاندن
to veil oneself	روی خودرا پوشاندن
habilitation	لباس پوشاندن امادگی
actualize	جامه عمل پوشاندن
carry ineffect	جامه عمل پوشاندن
carry out	جامه عمل پوشاندن
implement	جامه عمل پوشاندن
carry into effect	جامه عمل پوشاندن
put ineffect	جامه عمل پوشاندن
obnubilate	در زیر ابر پوشاندن
coats	پوشاندن روکش کردن
sheaths	غلافدار کردن پوشاندن
ensconces	پوشاندن پناه دادن
coatings	پوشاندن روکش کردن
coated	پوشاندن روکش کردن
ensconcing	پوشاندن پناه دادن
make something happen	جامه عمل پوشاندن
jackets	پوشاندن درپوشه گذاردن
jacket	پوشاندن درپوشه گذاردن
blanket	باپتو ویا جل پوشاندن
blanketed	باپتو ویا جل پوشاندن
coat	پوشاندن روکش کردن
immersing	زیر اب کردن پوشاندن
ensconced	پوشاندن پناه دادن
suffuse	پوشاندن اشباع کردن
sheath	غلافدار کردن پوشاندن
pall	با پرده یاروپوش پوشاندن
suffusing	پوشاندن اشباع کردن
palled	با پرده یاروپوش پوشاندن
suffuses	پوشاندن اشباع کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com