Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
|
|
Other Matches |
|
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
transhipment |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
transhipment |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
meshing |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
mounted |
به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر |
meshes |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
mesh |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
switches |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
switched |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
switch |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
synchronizer |
وسیلهای که با دریافت سیگنال از وسیله دیگر کاری را انجام دهد |
standalone |
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
bypassed |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
bypass |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
outputs |
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است |
output |
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است |
i/o |
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی / خروجی به وسیله دیگر است |
bypasses |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
bypassing |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
input/output |
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است |
postprocessor |
ریز پردازندهای که داده نیمه پردازش شده را از وسیله دیگر کنترل میکند |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
output |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد |
outputs |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد |
modules |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
expandsionism |
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر |
module |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
asynchronous |
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
port |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
shared |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
share |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
aliens |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
shares |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
alien |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
tranship |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
port |
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند |
antiwithdrawal device |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
radar prediction |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
devices |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
converter |
وسیله یا برنامهای که داده را از یک فرم به فرم دیگر ترجمه میکند |
calibrated |
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن |
convertor |
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند |
calibrate |
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن |
calibrates |
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن |
calibrating |
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن |
invitation |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
invitations |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
piggyback trafic |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
piggy back traffic |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
synchronous |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
concentrator |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
tracked vehicle |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
radar tracking |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
itineration |
ازیک جابجایی دیگر |
aliunde |
ازیک جای دیگر |
from stem to stern |
ازیک سربسر دیگر |
circuit |
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود |
circuits |
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
crash conversion |
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید |
chartering |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
charter |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
chartered |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
charters |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
metastasize |
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر |
radar locating |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
ferryboat |
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود |
ferryboats |
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
ferry |
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن |
ferried |
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن |
ferries |
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن |
ferrying |
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن |
relay |
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر |
imethod |
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر |
relayed |
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر |
relays |
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر |
cross modulation |
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد |
slewing |
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر |
torsionmeter |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
corrector |
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره |
take sides <idiom> |
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر |
pad |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
pads |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
instrumentally |
با وسیله |
appliance |
وسیله |
appliances |
وسیله |
inducement |
وسیله |
utensil |
وسیله |
make do |
وسیله |
inducements |
وسیله |
utensils |
وسیله |
instrumentality |
وسیله |
per saltum |
بی وسیله |
R/W head |
وسیله |
resourc |
وسیله |
mediums |
وسیله |
factors |
وسیله |
medium |
وسیله |
means |
وسیله |
instrument |
وسیله |
tool |
وسیله |
whereby |
به وسیله ان |
makeshift |
وسیله |
facility |
وسیله |
timing device |
وسیله |
resource |
وسیله |
devices |
وسیله |
shiftless |
بی وسیله |
device |
وسیله |
by means of |
به وسیله |
factor |
وسیله |
bare handed |
بی وسیله |
bread and butter |
وسیله معاش |
device |
وسیله جانبی |
tie in |
وسیله ارتباط |
thereby |
بدان وسیله |
recourse |
وسیله توسل |
vibrators |
وسیله نوسان |
vibrators |
وسیله ارتعاش |
vibrator |
وسیله ارتعاش |
vibrator |
وسیله نوسان |
hereto <adv.> |
بدین وسیله |
tie-ins |
وسیله ارتباط |
cosmetics |
وسیله ارایش |
tie-in |
وسیله ارتباط |
cosmetic |
وسیله ارایش |
transport |
وسیله نقلیه |
media |
واسطه ها وسیله ها |
duster |
وسیله گردگیری |
scape |
وسیله فرار |
dusters |
وسیله گردگیری |
gudgeon |
وسیله تطمیع |
attack plotter |
وسیله ردنگار |
key |
وسیله راه حل |
units |
وسیله جانبی |
unit |
وسیله جانبی |
scourage |
وسیله تنبیه |
tugger |
وسیله نقاله |
removeable media |
وسیله برداشتنی |
accessory |
وسیله یدکی |