Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
English
Persian
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
Other Matches
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
to dislike somebody
[something]
خوشش نیامدن از کسی
[چیزی]
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
She likes loose - fitting dresses .
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
it pleased him to go
خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
One madman is pleased to see another .
<proverb>
دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید.
yoth
جوان
dell
زن جوان
lasses
زن جوان
lass
زن جوان
youths
جوان
youth
جوان
frying
جوان
fry
جوان
dells
زن جوان
moll
زن جوان
molls
زن جوان
beardless
جوان
callan
جوان
callant
جوان
juvenescent
نو جوان
young persons
جوان
fries
جوان
young
جوان
younger
جوان
adolescents
جوان
adolescent
جوان
floozy
زن جوان بوالهوس
peachick
جوان خودفروش
snot
جوان گستاخ
playboys
جوان عیاش
playboys
جوان دخترباز
punk
جوان ولگرد
ephebophilia
جوان خواهی
swain
جوان روستایی
lionet
شیر جوان
puss
دخترک زن جوان
juvenescent
تازه جوان
juvenescent
جوان شونده
playboy
جوان دخترباز
beau
جوان شیک
boyo
پسربچه جوان
insenescible
همیشه جوان
immature soil
خاک جوان
trull
دختر جوان
yong lion
شیر جوان
youthful
جوان باطراوت
young and old
پیر و جوان
young population
جمعیت جوان
young smith
اسمیت جوان
playboy
جوان عیاش
to die young
جوان مردن
rejuvenation
جوان سازی
gigolos
جوان جلف
gigolo
جوان جلف
nag
اسب جوان
youngish
نسبتا جوان
youngish
جوان وار
nags
اسب جوان
nagged
اسب جوان
punks
جوان ولگرد
hooligans
جوان اوباش صفت
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
yoth
شخص جوان جوانمرد
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
juvenescence
حالت جوان شدن
young turk
افسر جوان افراطی
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
rejuveoize
دوباره جوان شدن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
hooligan
جوان اوباش صفت
rejuvenation
دوباره جوان سازی
rejuvenating
دوباره جوان کردن
youth
شباب شخص جوان
sowed
ماده خوک جوان
filly
دختر شوخ و جوان
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
fillies
دختر شوخ و جوان
sows
ماده خوک جوان
rejuvenate
دوباره جوان کردن
sow
ماده خوک جوان
youths
شباب شخص جوان
agerasia
پیر جوان نما
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
junker
جوان نجیب زاده المانی
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com