Dictiornary-Farsi | از این رفتار شرمنده ام | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
shaming	شرمنده کردن
ashamed	سرافکنده شرمنده
abash	شرمنده کردن
shame	شرمنده کردن
shamed	شرمنده کردن
shames	شرمنده کردن
to put somebody to shame	کسی را شرمنده کردن
bashed	شرمنده شدن ترسیدن
bash	شرمنده شدن ترسیدن
to bring shame upon somebody	کسی را شرمنده کردن
to shame somebody	کسی را شرمنده کردن
bashing	شرمنده شدن ترسیدن
bashes	شرمنده شدن ترسیدن
hangdog	ادم خبیث شرمنده وترسو
blushed	شرمنده شدن سرخی صورت در اثر خجلت
blush	شرمنده شدن سرخی صورت در اثر خجلت
blushes	شرمنده شدن سرخی صورت در اثر خجلت
blushing	شرمنده شدن سرخی صورت در اثر خجلت
ethic	رفتار
gesturing	رفتار
gestured	رفتار
conducting	رفتار
thews	رفتار
conducted	رفتار
treament	رفتار
conducts	رفتار
bad conduct	سو رفتار
comports	رفتار
comporting	رفتار
comported	رفتار
deportment	رفتار
actions	رفتار
action	رفتار
behavior	رفتار
geste	رفتار
misconduct	رفتار بد
gesture	رفتار
comport	رفتار
behavio	رفتار
conduct	رفتار
exploit	: رفتار
exploiting	: رفتار
dealing	رفتار
haviour	رفتار
demeanour	رفتار
demeanor	رفتار
treatments	رفتار
treatment	رفتار
exploits	: رفتار
behaviour	رفتار
havings	رفتار
gest	رفتار
ergasia	رفتار
demarche	رفتار
demarch	رفتار
behaviuor	رفتار
comportment	رفتار
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
explicit behavior	رفتار اشکار
propriety of behaviour	درستی رفتار
to demean oneself	رفتار کردن
target behavior	رفتار اماج
regressive behavior	رفتار واپس رو
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
stereotypy	رفتار قالبی
social behavior	رفتار اجتماعی
frivolous	سبک رفتار
immoral	زشت رفتار
overt behavior	رفتار اشکار
expressive behavior	رفتار بیانگر
fal lal	رفتار فریفانه
misconduct	سوء رفتار
anancasm	رفتار وسواسی
illtreatment	سوء رفتار
behavior repertoire	خزانه رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
implicit behavior	رفتار نااشکار
incipient behavior	رفتار اغازین
learned behavior	رفتار اموخته
maternal behavior	رفتار مادری
collective behavior	رفتار جمعی
maladdress	رفتار ناهنجار
illtreat	سوء رفتار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
anancastia	رفتار وسواسی
anankaslia	رفتار وسواسی
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
automatic behavior	رفتار خودکار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
covert behavior	رفتار نااشکار
ethogram	شرح رفتار
behavior modification	تغییر رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
brusqurie	خشونت در رفتار
to deport oneself	رفتار کردن
treated	رفتار کردن
cruelty	سوء رفتار
conducts	رفتار اخلاقی
attitudes	روش و رفتار
treated	رفتار کردن با
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
treat	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
treats	رفتار کردن با
treat	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
affable <adj.>	خوش رفتار
conduct	رفتار اخلاقی
conducted	رفتار اخلاقی
demeans	رفتار کردن
attitude	روش و رفتار
manner	رفتار ادب
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
macho	نرینه رفتار
brusque	خشن در رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
conducting	رفتار اخلاقی
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
fair shake <idiom>	رفتار درست
bearing	رفتار سلوک
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
image response	رفتار فرکانس تصویر
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
last word	بیان یا رفتار قاطع
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
problem behavior	رفتار مشکل افرین
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
purposive behavior	رفتار غایت نگر
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
butch	خشن و مرد رفتار
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
babies	مانندکودک رفتار کردن
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
well behaved	خوش رفتار با ادب
well-behaved	خوش رفتار با ادب
abidance	رفتار برطبق توافق
levity	رفتار سبک لوسی
stereotyped	دارای رفتار قالبی
baby	مانندکودک رفتار کردن
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
contact behavior	رفتار تماس جویانه
despotize	مستبدانه رفتار کردن
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
mannish	دارای رفتار مردانه
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
duress	شدت رفتار خشن وتند
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
to cultivate good manners	کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
aberrant behavio [u] r	رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
mannered	دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن