English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
Other Matches
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
aims به نتیجه رسیدن قراول رفتن
aim به نتیجه رسیدن قراول رفتن
aimed به نتیجه رسیدن قراول رفتن
to go off بفروش رفتن نتیجه دادن
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
It wI'll eventually pay off. با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion <idiom> نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
foregone conclusion نتیجه حتمی نتیجه مسلم
things اموال
cattles اموال
chattels اموال
state property اموال عمومی
tangible property اموال ملموس
class i property اموال طبقه 1
stolen goods اموال مسروقه
things in action اموال دینی
tangible property اموال عینی
class ii property اموال طبقه 2
separate estate اموال شخصی زن
post property اموال پادگان
property book دفتر اموال
property officer افسر اموال
property voucher سند اموال
personal property اموال شخصی
assets مال و اموال
paraphernalia اموال شخصی زن
personalty اموال شخصی
installation property اموال قسمت
capital assets اموال سرمایهای
real property اموال غیرمنقول
fungible اموال مثلی
post property اموال پادگانی
things in possession اموال عینی
user انتفاع از اموال
inventory صورت اموال
chattel اموال منقول
distraint توقیف اموال
distrain ضبط اموال
financial property اموال پولی
users انتفاع از اموال
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
appropriation bill صورت ضبط اموال
priceable things اموال یا اشیا قیمتی
replaceable thing اموال یا اشیا مثلی
inventory فهرست اموال سیاهه
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
jus disponendi حق واگذار کردن اموال
article of roup اموال مورد حراج
property officer افسر ذیحساب اموال
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
offences against property جرائم بر علیه اموال
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
fisc اموال ضبط شده
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
grand larceny سرقت اموال پرقیمت
sequestration حکم توقیف اموال
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
fixed property اموال غیر منقول
employment استعمال
expenditure استعمال
uses استعمال
use استعمال
applications استعمال
application استعمال
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
letters of marque حکم ضبط اموال بیگانگان
salvage اموال نجات یافته از خطر
salvaging اموال نجات یافته از خطر
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
salvages اموال نجات یافته از خطر
salvaged اموال نجات یافته از خطر
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
foreign توقیف اموال مدیون غایب
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
accountable property officer's bond دفتر افسر ذیحساب اموال
apply استعمال کردن
applies استعمال کردن
overuse استعمال مفرط
applying استعمال کردن
usage عرف استعمال
use استعمال مصرف
uses استعمال مصرف
bilingualism استعمال دوزبان
bilinguality استعمال دوزبان
overkill استعمال بیش از حد
usage نحوه استعمال
usages عرف استعمال
maltreatment سوء استعمال
tutoyer استعمال کردن
unworn استعمال نشده
use value ارزش استعمال
user cost هزینه استعمال
exercise استعمال کردن
exercises استعمال کردن
nicotian دود استعمال کن
desuetude عدم استعمال
value in use ارزش استعمال
cranage استعمال جرثقیل
disuse عدم استعمال
usages نحوه استعمال
smoking استعمال دخانیات
abused سوء استعمال
abused بد استعمال کردن
abusive سوء استعمال
misapplication سوء استعمال
employ استعمال کردن
misusage سوء استعمال
abuse سوء استعمال
abuse بد استعمال کردن
employed استعمال کردن
exercised استعمال کردن
employs استعمال کردن
graphics فن استعمال نمودار
abuses بد استعمال کردن
using استعمال مصرف
telescopy فن استعمال دوربین
ill usage سوء استعمال
misapplication استعمال بیجا
ill use بد استعمال کردن
abusing سوء استعمال
riflery استعمال تفنگ
abusing بد استعمال کردن
abuses سوء استعمال
application موارد استعمال
applications موارد استعمال
law of use قانون استعمال
employing استعمال کردن
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
waveson اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
occupancy تملک اموال بلا صاحب متصرف
nicotian استعمال کننده دخانیات
catachresis استعمال غلط کلمه
vernacularism استعمال زبان محلی
law of disuse قانون عدم استعمال
user استعمال کننده کاربر
dosage مقدار استعمال دارو
users استعمال کننده کاربر
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
dosages مقدار استعمال دارو
malapropism سوء استعمال کلمات
mitering استعمال تاج اسقفی
outward application استعمال برونی یا خارجی
mitring استعمال تاج اسقفی
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
angary حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
praemunire حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
ransoms وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
garnishment اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com