Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
inextinct
از بین نرفته خاموش نشده
Other Matches
unschooled
مدرسه نرفته
undeveloed
پیش نرفته
money well spent
<idiom>
پولی که هدر نرفته
Before it is too late . while one has the chance .
اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )
virgin wool
[پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.]
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdowns
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
uncommunicative
خاموش
on/off
خاموش
mumchance
خاموش
soundless
خاموش
quiescent
خاموش
off
خاموش
on-off button
خاموش
h!
خاموش
whist
خاموش
hist
خاموش
extinguished
خاموش
on/off light
خاموش
silent
خاموش
tight mouthed
کم حرف خاموش
turn-off
خاموش کردن
silencing
خاموش شدن
extinguish
خاموش کردن
to stand mute
خاموش ماندن
to switch off
خاموش کردن
dry up
خاموش شدن
turn off
خاموش کردن
snuff
خاموش شدن
taciturn
کم سخن خاموش
out
خاموش کردن
to snuff out
خاموش کردن
outed
دستگاه خاموش
still
خاموش ساکت
silences
خاموش شدن
hush
خاموش کردن
reserved
خاموش کم حرف
tight lipped
کم حرف خاموش
tight-lipped
کم حرف خاموش
outed
خاموش کردن
out-
دستگاه خاموش
out
دستگاه خاموش
stillest
خاموش ساکت
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
silence
خاموش شدن
extinction
خاموش سازی
silenced
خاموش شدن
turn-offs
خاموش کردن
stills
خاموش ساکت
quenching
خاموش کردن
tacit
مقدر خاموش
stiller
خاموش ساکت
out-
خاموش کردن
to put out
خاموش کردن
silencer
خاموش کننده
he did not open his lips
خاموش ماند
put out
خاموش کردن
suffocating
خاموش کردن
quaker's meeting
انجمن خاموش
quenchless
خاموش نشدنی
suffocates
خاموش کردن
suffocated
خاموش کردن
suffocate
خاموش کردن
go out
خاموش شدن
glumpy
خاموش وکدر
silencers
خاموش کننده
keep still
خاموش باش
dout
خاموش کردن
inextinguishable
خاموش نشدنی
smothers
خاموش کردن
extinctive
خاموش کننده
smothering
خاموش کردن
smothered
خاموش کردن
smother
خاموش کردن
extinguishable
خاموش کردنی
extinguishing
خاموش کردن
spark arrester
جرقه خاموش کن
to dry up
خاموش شدن
to hold one's tongue
خاموش شدن
quiet
ساکن خاموش
quietest
ساکن خاموش
to keep silence
خاموش شدن
to keep silence
خاموش بودن
inactive status
خط مشی خاموش
extinguisher
خاموش کننده
extinguishes
خاموش کردن
to burn out
خاموش شدن
turn out
<idiom>
خاموش کردن
his hope was snuffed out
چراغ امیدش خاموش شد
inextinguishably
بطور خاموش نشدنی
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
silence
خاموش اتش قطع
turn off
خاموش کردن یاشدن
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
mum
سکوت شخص خاموش
lightning protection
با خاموش کننده مغناطیسی
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
turn-off
خاموش کردن یاشدن
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
fight the fire
اتش خاموش کردن
snuff
بافوت خاموش کردن
snuff
خاموش سازی یافوت پف
mums
سکوت شخص خاموش
stifled
خاموش کردن فرونشاندن
stifle
خاموش کردن فرونشاندن
silences
خاموش اتش قطع
quench
خاموش کردن ترساندن
powering
خاموش کردن یک وسیله
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
powers
خاموش کردن یک وسیله
snubs
سربالا خاموش کردن
stifles
خاموش کردن فرونشاندن
extinct
منسوخه خاموش شده
To extinguish a fire.
آتش را خاموش کردن
fire extinguishers
خاموش کننده اتش
snubbing
سربالا خاموش کردن
fire engine
تلمبه اتش خاموش کن
fire engines
تلمبه اتش خاموش کن
as hush as death
خاموش چون مردگان
snub
سربالا خاموش کردن
quenched
خاموش کردن ترساندن
powered
خاموش کردن یک وسیله
snubbed
سربالا خاموش کردن
silenced
خاموش اتش قطع
to laugh down
با خنده خاموش کردن
power
خاموش کردن یک وسیله
to talk down
خاموش یاساکت کردن
at pause
مکث کنان خاموش
quenches
خاموش کردن ترساندن
silencing
خاموش اتش قطع
turn out
باکلید خاموش کردن
to die out away off
خاموش شدن پژمردن
magnetic blow out with
با خاموش کننده مغناطیسی
fire extinguisher
خاموش کننده اتش
magnetic blow out
خاموش کننده مغناطیسی
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
strangle
یاد شده را خاموش کنید
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
stills
ساکت کردن خاموش شدن
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
light line
خط خاموش کردن چراغ خودروها
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
to lie low
در باب کارخود خاموش بودن
stanch
خاموش کردن ساکت شدن
beacon off
رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
power down
قطع برق خاموش کردن
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
blinks
روشن خاموش شدن چراغها
magnetic blow out arrester
برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
Turn off the light before you leave.
پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
wordless
غیرقابل بیان با لغات خاموش
blink
روشن خاموش شدن چراغها
i pause for a reply
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
blinked
روشن خاموش شدن چراغها
stillest
ساکت کردن خاموش شدن
stiller
ساکت کردن خاموش شدن
still
ساکت کردن خاموش شدن
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
magnetic blow out circuit breaker
کلید قدرت با خاموش کننده مغناطیسی
windmill
چرخش موتور خاموش توسط ملخ
bistable
که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
windmills
چرخش موتور خاموش توسط ملخ
the fire is dying
آتش در حال خاموش شدن است
flash
شدت حرف که روشن و خاموش شود
flashes
شدت حرف که روشن و خاموش شود
flashed
شدت حرف که روشن و خاموش شود
shut off
<idiom>
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com