English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 235 (12 milliseconds)
English Persian
with effect from از تاریخ ...
Search result with all words
weighting مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
heading تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
fat در سیستم عامل PC فایل داده ذخیره شده روس دیسک که حاوی نام هر فایل ذخیره شده روی دیسک است ونیز محل شورع شیار تاریخ واندازه
fats در سیستم عامل PC فایل داده ذخیره شده روس دیسک که حاوی نام هر فایل ذخیره شده روی دیسک است ونیز محل شورع شیار تاریخ واندازه
fatter در سیستم عامل PC فایل داده ذخیره شده روس دیسک که حاوی نام هر فایل ذخیره شده روی دیسک است ونیز محل شورع شیار تاریخ واندازه
fattest در سیستم عامل PC فایل داده ذخیره شده روس دیسک که حاوی نام هر فایل ذخیره شده روی دیسک است ونیز محل شورع شیار تاریخ واندازه
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological دارای تسلسل تاریخ
chronological به ترتیب تاریخ
historic معروف مبنی بر تاریخ
mammoth فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
mammoths فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
junk اطلاعات یا سخت افزاری که بی استفاده است یا از تاریخ گذشته است یا کار امنیت
histories تاریخ
history تاریخ
date نخل تاریخ
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date تاریخ
date تاریخ روز و ماه و سال
dates نخل تاریخ
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates تاریخ
dates تاریخ روز و ماه و سال
garbage داده یا اطلاعی که دیگر لازم نیست چون خارج از تاریخ است یا غلط دارد
even دارای همان تاریخ
dated تاریخ دار
postdate تاریخ ماقبل
postdated تاریخ ماقبل
postdates تاریخ ماقبل
postdating تاریخ ماقبل
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
generation مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
generations مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
historically بشکل تاریخ دراوردن
supplement اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
historian تاریخ نویس
historian تاریخ دان مورخ
historian تاریخ گزار
historians تاریخ نویس
historians تاریخ دان مورخ
historians تاریخ گزار
era تاریخ
era اغاز تاریخ عصر
eras تاریخ
eras اغاز تاریخ عصر
out of date از تاریخ گذشته
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
chronology تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
prehistory پیش تاریخ
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
epoch مبدا تاریخ
epochs مبدا تاریخ
natural history تاریخ طبیعی
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
landmark نقطه تحول تاریخ
landmarks نقطه تحول تاریخ
shelf life تاریخ مصرف
acceptance date تاریخ قبولی
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
as from از تاریخ ,
as of از تاریخ
assyriologist متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
assyriology مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
azoic دوران ماقبل تاریخ
backdating date پیش تاریخ
back dated پیش تاریخ شده
banner page صفحهای که در ابتدا با تاریخ و زمان و نام متن و نام مشخص چاپ گیرند و چاپ میشود
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date تاریخ ترفیع
bill falls due on تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
christian era مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
chronogram ماده تاریخ
chronological order ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
closing date تاریخ انقضاء
coetaneous هم تاریخ
coeval هم تاریخ
completion date تاریخ تکمیل
completion date تاریخ انجام کار
creation date تاریخ افرینش
creation date تاریخ ایجاد
cryptodate کلید تاریخ رمز
cryptodate تاریخ استفاده از کلید رمز
current date تاریخ جاری
Other Matches
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
undated بی تاریخ
dateless بی تاریخ
appointed day تاریخ
dates [appointments] تاریخ ها
no date بی تاریخ
appointment تاریخ
date [appointment] تاریخ
appointed days تاریخ ها
appointments تاریخ ها
intellectual history تاریخ اندیشه ها
historicity تاریخ گرایی
in chronological order به ترتیب تاریخ
expiry date تاریخ انقضاء
expiration date تاریخ انقضا
effective date تاریخ اجرا
dateable تاریخ گذاردنی
date in issuing تاریخ صدور
date of issuance تاریخ صدور
date of acquisition تاریخ خریداری
date of maturity تاریخ سررسید
date of maturity تاریخ انقضاء
date of shipment تاریخ حمل
dateline تاریخ گذاری
delivery date تاریخ تحویل
due date تاریخ سررسید
due date تاریخ تادیه
economic history تاریخ اقتصادی
datable تاریخ گذاردنی
julain date تاریخ ژولین
prehistory ماقبل تاریخ
literary history تاریخ ادبیات
maintenance history تاریخ تعمیرات
maturity date تاریخ سررسید
modern history تاریخ معاصر
natural historian تاریخ نویس
stale cheque چک تاریخ گذشته
system date تاریخ سیستم
termination date تاریخ پایان
the date was not specified تاریخ ان معلوم
value date تاریخ ارزش
date of birth تاریخ تولد
Ancient history تاریخ باستان
post date پیش تاریخ کردن
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
post date تاریخ اینده گذاشتن
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
of even date دارای همان تاریخ
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
morphology تاریخ تحولات لغوی
misdate تاریخ غلط گذاشتن
medizeval history تاریخ قرون وسطی
datable قابل تعیین تاریخ
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
value date تاریخ اجرا والور
up to now تا کنون تا این تاریخ
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
The prehistoric creatures . موجودات ماقبل تاریخ
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
dateline محل تاریخ گذاری
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
from the date on wards از این تاریخ به بعد
date time group گروه تاریخ و زمان
the christian era مبدا تاریخ میلادی
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
dateable قابل تعیین تاریخ
letter of even date نامه همین تاریخ
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
A prehistoric fossil. یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
to cast [throw] somebody into the dungeon به زندان انداختن کسی [تاریخ]
to dungeon somebody به زندان انداختن کسی [تاریخ]
From the historic times. اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
erenow پیش ازاین تااین تاریخ
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
exergue جای تاریخ سکه یا مدال
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
historicize بعنوان تاریخ نشان دادن
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
post dating an instrument تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
data break تاریخ تعویض کلید رمز
historify مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
The rental agreement has exprired. تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
to cast [throw] somebody into the dungeon به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
broch [ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
to dungeon somebody به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
minimum durability date [MDD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
best-by date تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
best-before date [BBD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
parachronism اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
prehistorian مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
hagiography شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
deferred dividened سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
diachrony تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
Best before: تا این تاریخ مصرف شود : [برچسب روی کالاهای فاسد شدنی]
franking machine دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
isagogics گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
cist [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
the German issue مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates. مطالب ارایه شده او [مرد] در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
the German question مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
date-stone [سنگ ترکیب شده در دیوار که تاریخ ساخت آن بنا در آن قید شده است.]
prehistorical پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
subordinate coajunction حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
mythologist or ger دانشمند در تاریخ اساطیر اساطیر دان
Ghiordes [Gordes] شهر گردیز [جوردیز در آسیای صغیر که ریشه اصلی طرح های محرابی را به این شهر نسبت می دهند و تاریخ آن به دویست سال پیش باز می گردد.]
edict of emancipation فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
first-day cover پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
first-day covers پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
re attachment در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
post knotting پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com