Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 56 (5 milliseconds)
English	Persian
push the panic button <idiom>	از ترس قلبش فرو ریخت
Other Matches
His heart stopped beating.	قلبش از کار ایستاد
She had a heart attack .	قلبش گرفت ( حمله قلبی )
He has a harsh exterior but a kind heart.	ظاهرش خشن است ولی قلبش مهربان است
trimorphous	سه ریخت
form	ریخت
formed	ریخت
forms	ریخت
dimorphous	دو ریخت
figuration	ریخت
habitus	ریخت
isomorphic	هم ریخت
uniform	یک ریخت
shape	ریخت
shapes	ریخت
built	ریخت
amorphous	بی ریخت
morphology	ریخت
uniforms	یک ریخت
formless	بی ریخت
shapeless	بی ریخت
isomorphism	هم ریخت بینی
of a fine or beauteous mould	خوش ریخت
polymorph	چند ریخت
polymorphic	چند ریخت
He shed his fear . His fear was dispelled.	ترسش ریخت
polymorphous	چند ریخت
the milk was spilt	شیر ریخت
pulse shape	ریخت تپش
somatotype	ریخت بدنی
He shed his fair.	ترسش ریخت
shapes	ریخت اندام
shapely	خوش ریخت
gynandromorphy	ریخت دو جنسی
heteromorphic	دگر ریخت
isomorphic graph	گراف هم ریخت
shape	ریخت اندام
leptomorph	کشیده ریخت
morphological	ریخت شناختی
morphology	ریخت شناسی
feature	طرح صورت ریخت
featured	طرح صورت ریخت
features	طرح صورت ریخت
featuring	طرح صورت ریخت
zoomorphism	حیوان ریخت انگاری
high life	زندگی پر ریخت و پاش
blood rushed to his face	خون ریخت درچهره اش
splurges	ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
it is quite another story now	ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
That jar is broken and that measure spilt . <proverb>	آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
splurging	ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge	ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
My heart sank.	دلم هری ریخت پایین
splurged	ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
A big crowd surged into the streets.	جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
that fruit packs easily	ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com