Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
Search result with all words
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
Other Matches
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
artifices
مهارت
artifice
مهارت
gripe
مهارت
facility
مهارت
incompetent
بی مهارت
skilless
بی مهارت
competence
مهارت
expertise
مهارت
qualification
مهارت
technique
فن مهارت
executes
مهارت
adeptness
مهارت
executed
مهارت
execute
مهارت
unskillful
بی مهارت
executing
مهارت
expertise
مهارت
ingenuity
مهارت
skill less
بی مهارت
proficiency pay
حق مهارت
masterkiness
مهارت
sophistication
مهارت
light handedness
مهارت
handiness
مهارت
dextrously
به مهارت
adroitness
مهارت
technique
مهارت
inexpert
بی مهارت
techniques
فن مهارت
techniques
مهارت
grooves
مهارت
groove
مهارت
proficiency
مهارت
inapt
بی مهارت
deftness
مهارت
skill
مهارت
credential
مهارت
ham fisted
بی مهارت
unskilled
بی مهارت
know-how
مهارت
skill
مهارت
knack
مهارت
maladroit
بی مهارت
ham handed
بی مهارت
ham-fisted
بی مهارت
workmanship
مهارت
motor skill
مهارت حرکتی
manipulation
انجام با مهارت
sport skill
مهارت ورزشی
unskil
ناشی بی مهارت
human skill
مهارت انسانی
tact
کاردانی مهارت
seamanship
مهارت در دریانوردی
dauber
نقاش بی مهارت
combat proficiency
مهارت رزمی
manual skill
مهارت دستی
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
qualify
کسب مهارت
crafts
مهارت نیرنگ
craft
مهارت نیرنگ
natatorial skill
مهارت در شنا
fundamental skill
مهارت بنیادی
fine skill
مهارت فریف
expertness
خبرویت مهارت
skill learning
مهارت اموزی
proficiency
مهارت تخصص
qualifies
کسب مهارت
skill level
پایه مهارت
skill
مهارت فنی
pantywaist
[Am En]
آدم بی مهارت
pussy
[Am E]
آدم بی مهارت
weenie
[Am E]
آدم بی مهارت
jessy
آدم بی مهارت
jessie
آدم بی مهارت
qualification
مهارت فنی
credential
مهارت فنی
competence
مهارت فنی
qualification
مهارت فنی
qualification
کسب مهارت
cissy
آدم بی مهارت
wet
آدم بی مهارت
sissy
آدم بی مهارت
wuss(y)
آدم بی مهارت
softie/softy
آدم بی مهارت
wimp
آدم بی مهارت
versatility
روانی مهارت
salesmanship
مهارت در فروشندگی
up one's alley
<idiom>
مهارت درچیزی
tactlessly
بی مهارت بی سلیقه
tactless
بی مهارت بی سلیقه
weed
آدم بی مهارت
milquetoast
آدم بی مهارت
weakling
آدم بی مهارت
namby-pamby
آدم بی مهارت
mollycoddle
آدم بی مهارت
might
توانایی
strenght
توانایی
energy
توانایی
reaching
توانایی
reaches
توانایی
reached
توانایی
reach
توانایی
energies
توانایی
skill
توانایی
able-bodied
توانایی
credential
توانایی
puissance
توانایی
potently
با توانایی
potentiality
توانایی
potentialities
توانایی
competence
توانایی
faculty
توانایی
faculties
توانایی
expertise
توانایی
qualification
توانایی
potence
توانایی
ability
توانایی
influenced
توانایی
authority
توانایی
ably
با توانایی
influencing
توانایی
influences
توانایی
capability
توانایی
influence
توانایی
abilities
توانایی
powered
توانایی
means
توانایی
powers
توانایی
powering
توانایی
power
توانایی
technomotorial skill
مهارت تکنیکی- حرکتی
wonderwork
کار عجیب مهارت
fine art
هر مهارت هنری وفریف
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
facileness
مهارت عدم ثبات
masters
کسب مهارت کردن
mastered
کسب مهارت کردن
master
کسب مهارت کردن
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
surfmanship
مهارت در موج سواری
qualification record
پرونده مهارت فنی
seaman ship
مهارت در راندن قایق
sport skill pattern
الگوی مهارت ورزشی
showboating
نمایش دادن مهارت
spiller
خوش شانسی نه مهارت
skill level
پایه مهارت فنی
expert badge
نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
skill
مهارت عملی داشتن
conveyancing
مدیریت از روی مهارت
stickhandling
مهارت در استفاده از چوب
capacity
توانایی کار
capacities
توانایی گنجایش
general ability
توانایی عمومی
special ability
توانایی اختصاصی
capacities
صلاحیت توانایی
sentience
توانایی حسی
if possible
در صورت توانایی
energy
توانایی کار
non ability
عدم توانایی
numerical ability
توانایی عددی
reasoning ability
توانایی استدلال
capacities
توانایی کار
capacity
توانایی گنجایش
powerlessly
با عدم توانایی
capacity
صلاحیت توانایی
mental ability
توانایی ذهنی
risibility
توانایی خندیدن
feasibility
توانایی انجام
ability test
آزمون توانایی
working capacity
توانایی کار
verbal ability
توانایی کلامی
to the best of ones ability
بامنتهای توانایی
energies
توانایی کار
convertibility
توانایی تغییر
have (something) going for one
<idiom>
توانایی داشتن
authority
توانایی اجازه
spatial ability
توانایی فضایی
potency
توانایی نیرومندی
strength
قوه توانایی
capability
توانایی مقدورات
vim
انرژی توانایی
strengths
قوه توانایی
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
quaint
از روی مهارت عجیب و جالب
veteran skill
مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
ropemanship
مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
overwrought
تهیه شده ازروی مهارت
techniques
اصول مهارت روش فنی
technique
اصول مهارت روش فنی
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
gymkhanas
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
gymkhana
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com