English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English Persian
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
Other Matches
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
uncouple از حالت زوجی خارج کردن
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
dehypnotize از حالت هیپنوتیزم خارج شدن
to decline from the parallel از حالت موازی خارج شدن
demagnetizer وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to put the a. in the helve مشکل یامعمائی را حل کردن
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
to resolve a doubt حل مشکل یاشبهه کردن
harden مشکل کردن سخت شدن
clear up <idiom> حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
hardens مشکل کردن سخت شدن
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
extraction خارج کردن
to rule out خارج کردن
unship خارج کردن
derail از خط خارج کردن
bring out خارج کردن
derailing از خط خارج کردن
discharges خارج کردن
ejecting خارج کردن
expulse خارج کردن
discharge خارج کردن
phase out خارج کردن
eject خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
derails از خط خارج کردن
ejected خارج کردن
ejects خارج کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
exfiltration خارج کردن از میدان
spews با فشار خارج کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
ablate بریدن و خارج کردن
write-off از دفتر خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
table از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
swap out مبادله کردن به خارج
phase out به ترتیب خارج کردن
defecating خارج کردن مدفوع
defecated خارج کردن مدفوع
defecate خارج کردن مدفوع
tables از دستور خارج کردن
spew با فشار خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
defecates خارج کردن مدفوع
spewing با فشار خارج کردن
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
disseise ازتصرف خارج کردن
disarms از ضامن خارج کردن
disarmed از ضامن خارج کردن
disarm از ضامن خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
decivilize از تمدن خارج کردن
lay on the table از دستور خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
expectorate ازشش خارج کردن
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
expelled منفصل کردن بزور خارج کردن
expels منفصل کردن بزور خارج کردن
expel منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling منفصل کردن بزور خارج کردن
emit بیرون دادن خارج کردن
emancipate از زیر سلطه خارج کردن
evacuated اخراج خارج کردن یا شدن
reeked بخار ازدهان خارج کردن
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
emitted بیرون دادن خارج کردن
bail عمل خارج کردن اب قایق
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
reek بخار ازدهان خارج کردن
emancipated از زیر سلطه خارج کردن
emancipates از زیر سلطه خارج کردن
emancipating از زیر سلطه خارج کردن
emitting بیرون دادن خارج کردن
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeks بخار ازدهان خارج کردن
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
reeking بخار ازدهان خارج کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
evacuate اخراج خارج کردن یا شدن
emits بیرون دادن خارج کردن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
stripping crane جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
evict خارج کردن خلع ید کردن
evicting خارج کردن خلع ید کردن
evicted خارج کردن خلع ید کردن
evicts خارج کردن خلع ید کردن
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelines ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sideline ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelining ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
exfiltration خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelined ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case حالت نهائی حالت حدی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalising از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
dive bombing بمباران کردن در حالت شیرجه
cold galvanize گالوانیزه کردن در حالت سرد
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
deforest درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
demobilization بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
demilitarised از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
to defend aggressively در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
done for <idiom> ویران کردن ،به حالت نزار درآمدن
demilitarized از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
to stonewall در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
labeling مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
label مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com