English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
Other Matches
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
uncouple از حالت زوجی خارج کردن
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to carry a weapon مسلح بودن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
dehypnotize از حالت هیپنوتیزم خارج شدن
to decline from the parallel از حالت موازی خارج شدن
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
demagnetizer وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
eccentricities خارج از مرکز بودن
eccentricity خارج از مرکز بودن
outrange خارج ازتیررس بودن
to be out of one's depth از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
absenteeism حالت غایب بودن
negativity حالت منفی بودن
to be in suspension در حالت تعلیق بودن
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
cocking مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
armement مسلح کردن
cock مسلح کردن
reinforces مسلح کردن
cocks مسلح کردن
equips مسلح کردن
arming مسلح کردن
reenforce مسلح کردن
enarm مسلح کردن
equip مسلح کردن
equipping مسلح کردن
arm مسلح کردن
forcing مسلح کردن
forces مسلح کردن
weapons مسلح کردن
weapon مسلح کردن
force مسلح کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
disarmed غیر مسلح کردن
disarms غیر مسلح کردن
deactivate غیر مسلح کردن
unarm غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
deactivates غیر مسلح کردن
deactivating غیر مسلح کردن
actuate مسلح کردن مین
disarm غیر مسلح کردن
forearm از پیش مسلح کردن
disarmament غیر مسلح کردن
forearms از پیش مسلح کردن
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
armor مسلح کردن زره پوش کردن
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
standards حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
ejecting خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
ejects خارج کردن
eject خارج کردن
bring out خارج کردن
extraction خارج کردن
ejected خارج کردن
expulse خارج کردن
derail از خط خارج کردن
derailing از خط خارج کردن
discharge خارج کردن
phase out خارج کردن
unship خارج کردن
derails از خط خارج کردن
discharges خارج کردن
to rule out خارج کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
decivilize از تمدن خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
tables از دستور خارج کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
spew با فشار خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
expectorate ازشش خارج کردن
swap out مبادله کردن به خارج
table از دستور خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
spews با فشار خارج کردن
exfiltration خارج کردن از میدان
lay on the table از دستور خارج کردن
disarm از ضامن خارج کردن
phase out به ترتیب خارج کردن
defecating خارج کردن مدفوع
defecates خارج کردن مدفوع
defecated خارج کردن مدفوع
defecate خارج کردن مدفوع
ablate بریدن و خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
disarmed از ضامن خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
write-off از دفتر خارج کردن
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
disseise ازتصرف خارج کردن
disarms از ضامن خارج کردن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
expelling منفصل کردن بزور خارج کردن
expels منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled منفصل کردن بزور خارج کردن
expel منفصل کردن بزور خارج کردن
emancipate از زیر سلطه خارج کردن
emitted بیرون دادن خارج کردن
evacuated اخراج خارج کردن یا شدن
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
emit بیرون دادن خارج کردن
reeks بخار ازدهان خارج کردن
reeking بخار ازدهان خارج کردن
evacuate اخراج خارج کردن یا شدن
emancipates از زیر سلطه خارج کردن
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
reek بخار ازدهان خارج کردن
emancipating از زیر سلطه خارج کردن
reeked بخار ازدهان خارج کردن
emitting بیرون دادن خارج کردن
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
bail عمل خارج کردن اب قایق
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
emancipated از زیر سلطه خارج کردن
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits بیرون دادن خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
to play in or out با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicting خارج کردن خلع ید کردن
evicts خارج کردن خلع ید کردن
evict خارج کردن خلع ید کردن
evicted خارج کردن خلع ید کردن
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com