Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
out law
از حقوق بی بهره کردن
Other Matches
outlawry
بی بهره گی از حقوق وحمایت قانونی محرومیت ازحقوق
out law
کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
municipium
شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
divests
بی بهره کردن
depriving
بی بهره کردن
deprive
بی بهره کردن
deprives
بی بهره کردن
divest
بی بهره کردن
divested
بی بهره کردن
divesting
بی بهره کردن
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
operate
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
utilizing
بهره برداری کردن
exploits
بهره برداری کردن از
utilising
بهره برداری کردن
utilizes
بهره برداری کردن
utilised
بهره برداری کردن
tap
بهره برداری کردن از
tapping
بهره برداری کردن از
utilises
بهره برداری کردن
utilize
بهره برداری کردن
tapped
بهره برداری کردن از
infatute
ازخرد بی بهره کردن
exploiting
بهره برداری کردن از
exploit
بهره برداری کردن از
partook
بهره داشتن طرفداری کردن
operates
عمل کردن بهره برداری کردن
operated
عمل کردن بهره برداری کردن
dispossess
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessing
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
operate
عمل کردن بهره برداری کردن
dispossesses
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
exploitation
بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
utilised
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
vindicating
استیفای حقوق کردن
to study for the bar
تحصیل حقوق کردن
vindicates
استیفای حقوق کردن
vindicated
استیفای حقوق کردن
to execute somebody
اعدام کردن
[حقوق]
vindicate
استیفای حقوق کردن
enfranchises
حقوق مدنی اعطا کردن به
abused
تجاوز به حقوق کسی کردن
abuses
تجاوز به حقوق کسی کردن
abusing
تجاوز به حقوق کسی کردن
ostracism
محروم کردن از حقوق اجتماعی
ostracised
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracises
از حقوق اجتماعی محروم کردن
to have recourse to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
ostracizes
از حقوق اجتماعی محروم کردن
abuse
تجاوز به حقوق کسی کردن
ostracized
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracize
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracising
از حقوق اجتماعی محروم کردن
to seek redress in court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
enfranchising
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchised
حقوق مدنی اعطا کردن به
ostracizing
از حقوق اجتماعی محروم کردن
to apply to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
enfranchise
حقوق مدنی اعطا کردن به
to apply to the court of arbitration
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
to have recourse to arbitration
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
to hog the road
بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
to enjoin somebody from doing something
[American E]
منع کردن کسی از انجام کاری
[حقوق]
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
to sue somebody for libel
[slander]
از کسی برای افترا
[تهمت]
شکایت کردن
[حقوق]
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
study for bar
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
yields
بهره
quotient
بهره
exploiters
بهره کش
productive
بهره زا
yielded
بهره
yield
بهره
exploiter
بهره کش
exploited
بهره ده
gain
بهره
portion
بهره
portions
بهره
efficient
بهره ور
gains
بهره
interests
بهره
gained
بهره
efficiency
بهره
quotients
بهره
interest
بهره
sweatshops
بهره کشخانه
interest
بهره
[اقتصاد]
transducer gain
بهره دگرسازی
lending rate
بهره - نزولپول
productivity
بهره وری
exploiting class
طبقه بهره کش
exploited class
طبقه بهره ده
factor payments
بهره وسود
gavel
بهره غیرمجاز
cheap money
پول با بهره کم
gavels
بهره غیرمجاز
compound interest
بهره مرکب
exploitative character
منش بهره کش
abused
بهره کشی
operation
بهره برداری
abuse
بهره کشی
gain
بهره تقویت
gain
بهره برداری
interests
سودیا بهره
gained
بهره برداری
gains
بهره تقویت
efficiency
بهره وری
interest
سودیا بهره
loan interest
بهره وام
abuses
بهره کشی
declaration of interest
اعلام بهره
sweatshop
بهره کشخانه
contango
بهره دیرکرد
legal interest
بهره قانونی
interest for delay
بهره دیرکرد
interest rate
نرخ بهره
economic rent
بهره اقتصادی
laser gain
بهره لیزر
abusing
بهره کشی
gains
بهره برداری
divestment
بی بهره سازی
dispossessor
بی بهره سازنده
accrued interest
بهره متعلقه
passive debt
وام بی بهره
share
بهره قسمت
shared
بهره قسمت
productive work
کار بهره زا
advantage by illness
بهره بیماری
high interest
بهره سنگین
high interest
بهره گران
deprival
بی بهره سازی
shares
بهره قسمت
rat of interest
نرخ بهره
economic rent
بهره مالکانه
lot
بخش بهره
rq
بهره تنفسی
resipatory quotient
بهره تنفسی
exploitation
بهره برداری
exploitation
بهره کشی
gained
بهره تقویت
divestiture
بی بهره سازی
benefic
بهره بردار
utilization
بهره برداری
lot
بهره قسمت
voltage gain
بهره ولتاژ
bank interest
بهره بانکی
optimising
بهره بردن
rate of interest
نرخ بهره
exploitation
[utilization]
بهره برداری
using
بهره برداری
utilisation
[British]
بهره برداری
at % interest
با بهره 21 درصد
pure interest
بهره خالص
utilizations
بهره برداری ها
usages
بهره برداری ها
usage
بهره برداری
put out to interest
به بهره گذاشتن
quantum yield
بهره کوانتومی
antenna gain
بهره انتن
default interest
بهره معوق
utilisations
بهره برداری ها
i paid the debt plus interest
بدهی را با بهره ان دادم
landuse
بهره وری از زمین
enjoyment
بهره مند شدن از
bank rate
نرخ بهره بانکی
emergency operation
بهره برداری اضطراری
it was sold at 0 year's p
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
sexual abuse
بهره کشی جنسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com