English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
Other Matches
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
dark burn خستگی
exhaustion خستگی
fatigues خستگی
boredom خستگی
age خستگی
ennui خستگی
weariness خستگی
tiredness خستگی
ages خستگی
fatigue limit حد خستگی
fatigue خستگی
stressing خستگی
stresses خستگی
stress خستگی
fatigued خستگی
fatiguable خستگی پذیر
unwearied خستگی درکرده
eye strain خستگی چشم
to stretch one's legs <idiom> خستگی درکردن
fatigue strength استحکام خستگی
fatigue test ازمون خستگی
fatigueability خستگی پذیری
fatigable خستگی پذیر
indefatigability خستگی ناپذیری
tiredly بیزار خستگی
langorous خستگی اور
magnetic fatigue خستگی مغناطیسی
mean stress خستگی متوسط
muscular fatigue خستگی عضلانی
principal stress خستگی اصلی
secondary stress خستگی فرعی
shrinkage stress خستگی فرامد
tadium خستگی از عمر
taedium vitae خستگی اززندگی
tangential stress خستگی مماسی
tensile stress خستگی کششی
thermal fatigue خستگی حرارتی
tired to death مانندمرده از خستگی
weariless خستگی نا پذیر
fatig خستگی پذیر
eyestrain خستگی چشم
irksome خستگی اور
wearily از روی خستگی
tedium خستگی دلتنگی
fatigued خستگی کوفتگی
fatigues خستگی فرسودگی
indefatigable خستگی ناپذیر
tired بیزار خستگی
fatigued خستگی فرسودگی
fatigue test ازمایش خستگی
refreshments رفع خستگی
refreshment رفع خستگی
fatiguing خستگی اور
fatigues خستگی کوفتگی
inexhaustible خستگی نا پذیر
drainless خستگی ناپذیر
fatigueless خستگی ناپذیر
compressive stress خستگی فشاری
fatigue خستگی کوفتگی
circumferential stress خستگی دایرهای
fatigue خستگی فرسودگی
unwearying خستگی ناپذیر
exhautless خستگی ناپذیر
palmograph خستگی نگار دستی
permissible stress خستگی قابل قبول
neurasthenic وابسته به ضعف یا خستگی پی ها
nervous prostration سستی پی خستگی اعصاب
inexhaustibly بطور خستگی ناپذیر
trachle سبب خستگی یا دردسر
irksomely بطور خستگی اور
psychasthenia خستگی روانی بی تصیمی
To be exhausted. از پا افتادن ( خستگی مفرط )
acopic دافع خستگی و کوفتگی
to unbend oneself رفع خستگی کردن
to rest up خوب خستگی در کردن
tireless خستگی ناپذیر نافرسودنی
transverse fatigue test ازمایش خستگی عرضی
tensile fatigue test ازمایش کشش- خستگی
indefatigably بطور خستگی ناپذیر
shrinkage stress خستگی جمع شدگی
he did not turn a hair هیچ خستگی وانمودنکرد
perk up <idiom> بعد از خستگی پرانرژی بودن
conk out <idiom> بعلت خستگی به خواب رفتن
he is not quite rested خوب رفع خستگی نکرده
neurasthenic دچار خستگی یاضعف اعصاب
restraints نیروی خستگی یا فرسایش بار
fatigue testing machine دستگاه ازمایش کننده خستگی
restraint نیروی خستگی یا فرسایش بار
borer ملول کننده خستگی اور
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
high cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
refreshed از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshes از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
close the door please خواهش دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
I have a headache. من سر درد دارم.
I have a question. من یک سئوال دارم.
I agree. قبول دارم.
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
i intend to stay here خیال دارم که ...
my a is 0 years من 04سال دارم
own a house خانهای دارم
I need my e من دوست دارم
i maintain عقیده دارم که ...
it is in my recollection یاد دارم
i wish to stay here میل دارم ...
to refresh oneself تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i yearn for ارزوی استراحت دارم
i stand to it that جدا عقیده دارم که
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
i am purposed to go قصد دارم بروم
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
i have a hunch that سخت گمان دارم که
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com