English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
unsex از خواص جنسی محروم کردن
Other Matches
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
to turn something تغییر کردن در ظاهر یا خواص خود
androgen هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
color code روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
dis- محروم کردن
abdicated محروم کردن
abdicates محروم کردن
abdicate محروم کردن
abdicating محروم کردن
devest محروم کردن
cut off محروم کردن
deprive محروم کردن
deprives محروم کردن
strip محروم کردن از
to cut off محروم کردن
depriving محروم کردن
bereave محروم کردن
excludes محروم کردن
exclude محروم کردن
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
rattening محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
To tantalize someone . To keep someoneguessing . دل کسی را آب کردن (سردواندن ،امیدوار وسپس محروم کردن )
disbarment محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
dispossess محروم کردن دورکردن
disinheriting از ارث محروم کردن
dispossessing از تصرف محروم کردن
dispossessed محروم کردن دورکردن
dispossessed از تصرف محروم کردن
dispossesses محروم کردن دورکردن
dispossesses از تصرف محروم کردن
cut off with a shilling از ارث محروم کردن
dispossessing محروم کردن دورکردن
dispossess از تصرف محروم کردن
unvoice محروم از صدا کردن
unsight از دیدن محروم کردن
disinherit از ارث محروم کردن
disinherits از ارث محروم کردن
mayhen ازوسیله دفاع محروم کردن
unseating محروم کردن نماینده از کرسی
disbar از شغل وکالت محروم کردن
To cut somebody out of a wI'll. کسی را از ارث محروم کردن
ostracised از حقوق اجتماعی محروم کردن
deprive the heirs of inheritance وراث را از ارث محروم کردن
ostracises از حقوق اجتماعی محروم کردن
unseated محروم کردن نماینده از کرسی
unseat محروم کردن نماینده از کرسی
ostracising از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablishing کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracizes از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracized از حقوق اجتماعی محروم کردن
attaint مقصر دانستن محروم کردن
ostracizing از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracism محروم کردن از حقوق اجتماعی
disestablish کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablished کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablishes کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracize از حقوق اجتماعی محروم کردن
disendow از عطیه محروم کردن نبخشیدن
unseats محروم کردن نماینده از کرسی
disfranchise از حق رای یا انتخاب محروم کردن
isogamete سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
ostracises ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracising ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizing ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracized ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracize ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
sexes احساسات جنسی روابط جنسی
sex احساسات جنسی روابط جنسی
dispossessing ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossess ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
disincorporate ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
tantalized وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalizes وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalises وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
evacuating ترک کردن محروم کردن
curtail محروم کردن قطع کردن
foreclose محروم کردن سلب کردن
foreclosed محروم کردن سلب کردن
forecloses محروم کردن سلب کردن
curtailed محروم کردن قطع کردن
curtailing محروم کردن قطع کردن
divests محروم کردن عاری کردن
evacuated ترک کردن محروم کردن
divesting محروم کردن عاری کردن
interdict قدغن کردن محروم کردن
evacuate ترک کردن محروم کردن
divest محروم کردن عاری کردن
evacuates ترک کردن محروم کردن
disappoints ناکام کردن محروم کردن
curtails محروم کردن قطع کردن
foreclosing محروم کردن سلب کردن
disappoint ناکام کردن محروم کردن
deprive محروم کردن معزول کردن
deprives محروم کردن معزول کردن
geld بی تخمدان کردن محروم کردن
divested محروم کردن عاری کردن
cut off قطع کردن محروم کردن
depriving محروم کردن معزول کردن
proposition پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
desexualization غیر جنسی کردن
copulate مقاربت جنسی کردن
copulating مقاربت جنسی کردن
copulated مقاربت جنسی کردن
copulates مقاربت جنسی کردن
desex فاقد قوه جنسی کردن
attempting to commit rape شروع کردن به تجاوز جنسی
desexualize فاقد قوه جنسی کردن
denationalized از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
mated جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mates جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mate جفت گیری یاعمل جنسی کردن
To smuggle in to ( out of ) a country . جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
dicker مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
properties خواص
attribute خواص
attributing خواص
attributes خواص
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
mechanical properties خواص مکانیکی
product capabilities خواص محصول
property list سیاهه خواص
bulk properties خواص گروهی
elastic properties خواص ارتجاعی
chemical properties خواص شیمیایی
attributes صفت خواص
attributing صفت خواص
attribute صفت خواص
hydrological وابسته به خواص اب
collective properties خواص کولیگاتیو
intrinsic properties خواص ذاتی
intensive properties خواص شدتی
magnetics علم خواص مغناطیسی
oleaginous دارای خواص روغن
acoustics خواص صوتی ساختمان
papaverous دارای خواص خشخاش
amphoteric دارای خواص متضاد
properties of section خواص مقاطع تیرها
electro magnetism برق و خواص مغناطیسی
general properties of bodies خواص عمومی اجسام
adhesion agent ماده تشدیدکننده خواص
partial molar properties خواص جزیی مولی
electrokinetics علم خواص برق متحرک
isotropic دارای خواص فیزیکی مشابه
geophysical survey مطالعه خواص فیزیکی زمین
propertied متمکن دارای خواص معین
pneumatics علم خواص هوا و گاز
electro magnetism تولید خواص مغناطیسی بوسیله
hydraulic وابسته به مبحث خواص اب درحرکت
optics علم مطالعه در خواص نور
electronography ثبت خواص الکتریسته ساکن
electro statics علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
physicochemical وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
isotropic دارای خواص برابر از هرسو همگرای
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
pneumatology روح شناسی علم خواص هواو گازها
axiology علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
actinic دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
metamerism برابری در ترکیب و وزن ودگرگونی در خواص شیمیایی
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
aircraft alternation اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
gyromagnetic وابسته به خواص مغناطیسی جسم الکتریکی چرخنده
Green tea is esteemed for its health-giving properties. ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
platinum metal ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
miscibility قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
to mount somebody با کسی مقاربت جنسی کردن [اصطلاح رکیک] [اصطلاح روزمره]
charactristic curve نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
epizootiology علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
epiphytology علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
blighted محروم
cold turkey محروم
sans محروم از
disadvantaged محروم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com