English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (9 milliseconds)
English Persian
self born از خود بوجود امده
Search result with all words
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
inchoate تازه بوجود امده
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
Other Matches
i am p to know him بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
ply yarn نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
nep پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
To bring into existence . بوجود آوردن
To come into existence . بوجود آمدن
regenarate از نو بوجود اورنده
zygotic بوجود اید
give birth to بوجود اوردن
makes بوجود اوردن
make بوجود اوردن
give brith to بوجود اوردن
begat بوجود اوردن
zygote بوجود اید
fathering موجد بوجود اوردن
fathered موجد بوجود اوردن
fathers موجد بوجود اوردن
arises بوجود اوردن برامدن
arise بوجود اوردن برامدن
to procreate an heir وارثی بوجود اوردن
vampirism اعتقاد بوجود vampire
arising بوجود اوردن برامدن
father موجد بوجود اوردن
generate بوجود اوردن تناسل کردن
triune اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
generating بوجود اوردن تناسل کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
ingenerate احداث کردن بوجود اوردن
inbreed موجب شدن بوجود اوردن
generated بوجود اوردن تناسل کردن
generates بوجود اوردن تناسل کردن
fordone از پا در امده
ridgy بر امده
who came? که امده
who came? کی امده
incoming امده
gibbous بر امده
masculinize شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
gangrene فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
make good <idiom> بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
jutting پیش امده
unbred بدببار امده
worked up ازکار در امده
underhung پیش امده
overdue دیر امده
overshot پیش امده
peregrin or rine از خارجه امده
landed فرود امده
saleintiant بیرون امده
prognathic پیش امده
prognathous پیش امده
projective جلو امده
left over زیاد امده
leavened bread نان ور امده
protractive جلو امده
protrudent جلو امده
impassionate به جنبش امده
protrusive جلو امده
red hot تاب امده
exserted پیش امده
exserted بیرون امده
exopathic ازبیرون امده
enthetic ازبیرون امده
saleint بیرون امده
new come تازه امده
jambs تیربیرون امده
in- :رسیده امده
in :رسیده امده
jamb تیربیرون امده
getting بدست امده
gets بدست امده
get بدست امده
protrusile جلو امده
aggregate جمع امده
worker ازکار در امده
red-hot تاب امده
aggregates جمع امده
theorising فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
neoteric تازه بدنیا امده
cantilever تیر پیش امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
petiolar از برگدم بیرون امده
apogean از زمین بالا امده
you might have come باید امده باشید
projecting jaw ارواره پیش امده
bay window پنجره پیش امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
beetle brow پیشانی پیش امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
unhandy مشکل بدست امده
bay windows پنجره پیش امده
ecstatically بوجد امده نشئهای
take steps اقدامات بعمل امده
copper mordant دندانه سولفات مس جهت بوجود آوردن رنگ سبز
plastics مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
churn بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
churns بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
efflore scence قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
gametocyte سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
churned بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
prognathic دارای ارواره پیش امده
visor لبه پیش امده کلاه
to run short زیر short امده است
to t. to account زیر account امده است
bow window پنجره پیش امده کمانی
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
venose دارای رگهای متعددوبر امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
bow windows پنجره پیش امده کمانی
instances have occurred that مواردی پیش امده است
visors لبه پیش امده کلاه
air landed فرود امده از راه هوا
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
extrusive اخراج کننده بیرون امده
flanges لبه بیرون امده چرخ
flange لبه بیرون امده چرخ
lugs هر عضو جلو امده چیزی
lugging هر عضو جلو امده چیزی
hardly earned money پول سخت بدست امده
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
lugged هر عضو جلو امده چیزی
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
lug هر عضو جلو امده چیزی
vizor لبه پیش امده کلاه
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
gelled ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
bump حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
single yarn نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
tin mordent دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
say's law عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
margin productivity نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
brinelling دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
voices کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
voice کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
mercantilists مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
Japonaiserie [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
chrome dyes کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
ground section بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com