Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
English
Persian
write off
از دفتر خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
write-offs
از دفتر خارج کردن
Other Matches
journalize
در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotters
دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
blotter
دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
civilian internee information bureau
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
natarize
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
to marry at a registry office
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
duty roster
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
bring out
خارج کردن
phase out
خارج کردن
ejects
خارج کردن
derailed
از خط خارج کردن
expulse
خارج کردن
ejected
خارج کردن
unship
خارج کردن
discharges
خارج کردن
eject
خارج کردن
derailing
از خط خارج کردن
extraction
خارج کردن
ejecting
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
derail
از خط خارج کردن
discharge
خارج کردن
to rule out
خارج کردن
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disarms
از ضامن خارج کردن
to expel
[from]
بزور خارج کردن
[از]
swap out
مبادله کردن به خارج
lay on the table
از دستور خارج کردن
tabled
از دستور خارج کردن
expectorate
ازشش خارج کردن
tabling
از دستور خارج کردن
tables
از دستور خارج کردن
disarmed
از ضامن خارج کردن
table
از دستور خارج کردن
ablate
بریدن و خارج کردن
to put out of court
از دستور خارج کردن
decivilize
از تمدن خارج کردن
spews
با فشار خارج کردن
disarm
از ضامن خارج کردن
spewing
با فشار خارج کردن
spewed
با فشار خارج کردن
spew
با فشار خارج کردن
defecating
خارج کردن مدفوع
defecates
خارج کردن مدفوع
disseise
ازتصرف خارج کردن
defecate
خارج کردن مدفوع
phase out
به ترتیب خارج کردن
defecated
خارج کردن مدفوع
exfiltration
خارج کردن از میدان
expels
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
منفصل کردن بزور خارج کردن
emancipate
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
از زیر سلطه خارج کردن
reek
بخار ازدهان خارج کردن
strike off the rolls
از صورت وکلا خارج کردن
reeked
بخار ازدهان خارج کردن
deconcentrate
از حالت تغلیظ خارج کردن
reeks
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
بخار ازدهان خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
emancipating
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
از زیر سلطه خارج کردن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
evacuate
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating
اخراج خارج کردن یا شدن
emitted
بیرون دادن خارج کردن
emitting
بیرون دادن خارج کردن
evacuated
اخراج خارج کردن یا شدن
emit
بیرون دادن خارج کردن
evacuates
اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
bail
عمل خارج کردن اب قایق
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
emits
بیرون دادن خارج کردن
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
خارج کردن دو شاخه از سوکت
uncouple
از حالت زوجی خارج کردن
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emitting
بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emit
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
بیرون دادن از خود خارج کردن
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
emits
بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
deviation
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
deviations
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
importation
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discard
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discards
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evict
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
خارج کردن خلع ید کردن
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
exfiltration
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelines
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelining
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
eviction
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
break out
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
labels
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labelled
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
text
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
demonetization
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
notary public office
دفتر
record
دفتر
office
دفتر
book of account
دفتر کل
in office
در دفتر
offices
دفتر
ledgers
دفتر کل
booked
دفتر
bureaus
دفتر
bureau
دفتر
books
دفتر
cahier
دفتر
volumes
دفتر
ledger
دفتر کل
book
دفتر
volume
دفتر
central office
دفتر مرکزی
book of account
دفتر روزنامه
lawyer's office
دفتر وکالت
copy letter book
دفتر کپیه
registries
دفتر فهرست
day book
دفتر روزنامه
copy book
دفتر کپیه
journals
دفتر روزنامه
courier station
دفتر پیک
booking
ثبت در دفتر
message book
دفتر پیام
bookings
ثبت در دفتر
minute book
دفتر وقایع
chancery
دفتر خانه
book
مجلد دفتر
budget bureau
دفتر بودجه
technical bureau
دفتر فنی
books
مجلد دفتر
registering
در دفتر واردکردن
register
دفتر ثبت
booked
مجلد دفتر
register
در دفتر واردکردن
branch office
دفتر شعبه
registering
دفتر ثبت
registers
دفتر ثبت
registers
در دفتر واردکردن
telephnone book
دفتر تلفن
registries
دفتر خانه
telephone d.
دفتر تلفن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com