English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (6 milliseconds)
English Persian
immobilised از رواج انداختن
immobilises از رواج انداختن
immobilising از رواج انداختن
immobilize از رواج انداختن
immobilized از رواج انداختن
immobilizes از رواج انداختن
immobilizing از رواج انداختن
Other Matches
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
currencies رواج
circulations رواج
prevalence رواج
booms رواج
booming رواج
boomed رواج
boom رواج
popularity رواج
currency رواج
propagation رواج
circulation رواج
vogue رواج
goes رواج داشتن
trend-setters رواج دهنده
trend-setter رواج دهنده
go رواج داشتن
propounds رواج دادن
propound رواج دادن
demonetize از رواج اندختن
circulating edium وسیله رواج
propounder رواج دهنده
issue رواج دادن
issued رواج دادن
propounding رواج دادن
issues رواج دادن
circulation رواج پول رایج
circulations رواج پول رایج
goes گشتن رواج داشتن
go گشتن رواج داشتن
propagate پخش شدن رواج دادن
propagates پخش شدن رواج دادن
propagated پخش شدن رواج دادن
propagating پخش شدن رواج دادن
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
pistole سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
kreutzer نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
gem-set rug قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
let down پایین انداختن انداختن
peony طرح شقایق فرنگی [این طرح در فرش های چینی و مفول رواج داشته و بیشتر حاشیه ها را با آن پر می کنند.]
circulated انتشار دادن رواج دادن
mythopoeia افسانه سازی رواج افسانه
circulate انتشار دادن رواج دادن
circulates انتشار دادن رواج دادن
butterfly saddle rug قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
let fall انداختن
rut خط انداختن
leave out انداختن
lay away انداختن
lash vt انداختن
hitches انداختن
hitching انداختن
omitted انداختن
spilled or spilt انداختن
ruts خط انداختن
blob لک انداختن
blobs لک انداختن
retroject پس انداختن
hitched انداختن
run home جا انداختن
spills انداختن
hitch انداختن
spilling انداختن
omitting انداختن
souse انداختن
spilled انداختن
spill انداختن
omits انداختن
omit انداختن
flinging انداختن
overthrow بر انداختن
fling انداختن
overthrowing بر انداختن
overthrown بر انداختن
overthrows بر انداختن
felling انداختن
delete انداختن
slings انداختن
overthrew بر انداختن
bottoms ته انداختن
bottom ته انداختن
flings انداختن
hurl انداختن
hurled انداختن
hurls انداختن
fell انداختن
felled انداختن
sling انداختن
deleted انداختن
deletes انداختن
thrusts انداختن
emplace جا انداختن
thrusting انداختن
thrust انداختن
throws انداختن
throwing انداختن
throw انداختن
floriate گل انداختن در
slinging انداختن
deracination بر انداختن
brush finish خط انداختن
deleting انداختن
fells انداختن
hews انداختن
hewing انداختن
benite به شب انداختن
hewed انداختن
hew انداختن
jaculate انداختن
launches به اب انداختن
pilling تل انداختن
to play a searchlight انداختن
to pick off تک تک انداختن
hewn انداختن
to let fall انداختن
to let drop انداختن
relegated انداختن
prostrate از پا انداختن
string زه انداختن به
launching به اب انداختن
launched به اب انداختن
to skips over انداختن
relegate انداختن
launch به اب انداختن
line خط انداختن در
to leave out انداختن
to put back پس انداختن
lines خط انداختن در
relegating انداختن
to draw lots انداختن
to fire off a postcard انداختن
to hew down انداختن
relegates انداختن
stagger از پا انداختن
to lay by the heels بر انداختن
risked به مخاطره انداختن
emasculated از مردی انداختن
emasculates از مردی انداختن
emasculating از مردی انداختن
expelled بیرون انداختن
peril درخطر انداختن
risking به خطر انداختن
risking به مخاطره انداختن
rolls بدوران انداختن
dryers خشک انداختن
roll بدوران انداختن
knock-ups از کار انداختن
knock-up از کار انداختن
risks به مخاطره انداختن
knock up از کار انداختن
expels بیرون انداختن
risks به خطر انداختن
emasculate از مردی انداختن
expelling بیرون انداختن
rolled بدوران انداختن
deferring عقب انداختن
disfigures از شکل انداختن
extruded بیرون انداختن
toss بالا انداختن
tossed بالا انداختن
tosses بالا انداختن
tossing بالا انداختن
extrude بیرون انداختن
defer عقب انداختن
extrudes بیرون انداختن
defers عقب انداختن
depress ازارزش انداختن
depresses ازارزش انداختن
perils درخطر انداختن
expel بیرون انداختن
disfiguring از شکل انداختن
risk به مخاطره انداختن
disfigured از شکل انداختن
disfigure از شکل انداختن
miscast بناحق انداختن
triggers راه انداختن
triggered راه انداختن
trigger راه انداختن
extruding بیرون انداختن
pickle ترشی انداختن
demoralize ازروحیه انداختن
nauseates از رغبت انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com