Dictiornary-Farsi | از روی ساده لوحی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (10 milliseconds)

English	Persian
credulously	از روی ساده لوحی


Search result with all words

credulity	ساده لوحی
credulousness	ساده لوحی
gullibility	ساده لوحی
naivete	ساده لوحی
to pluck a pigeon	گوش ادم ساده لوحی رابریدن
Other Matches

simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
diptych	قاب دو لوحی
tabular	تختهای لوحی
plate glass	شیشه لوحی
triptych	قاب سه لوحی
slate black	رنگ سیاه سنگ لوحی
basic	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
naive	ساده
plainer	ساده
simple minded	ساده دل
explicit	ساده
clean	ساده
cleaned	ساده
plain	ساده
plainest	ساده
fraudless	ساده
plains	ساده
incomposite	ساده
incomplex	ساده
cleanest	ساده
cleans	ساده
frugal	ساده
downright	ساده
inexpensive	ساده
positive	ساده
sheepish	ساده دل
sheepishly	ساده دل
artless	ساده
bald	ساده
balder	ساده
baldest	ساده
baldly	ساده
clodhopper	ساده
clodhoppers	ساده
unassuming	ساده
homespun	ساده
unsophisticated	ساده
fructose	ساده
freestanding	ساده
free spoken	ساده گو
fanciless	ساده
daff	ساده دل
untutored	ساده
charmless	ساده
simplistic	ساده
taffetized	ساده
unaadorned	ساده
idiots	ساده
idiot	ساده
unmeaning	ساده
simplex	ساده
simplest	ساده دل
simplest	ساده
semplice	ساده
simple-hearted <adj.>	ساده دل
innocent <adj.>	ساده دل
seemly <adj.>	ساده دل
good-humored	ساده دل
simpler	ساده دل
slick	ساده
slickest	ساده
unaffected	ساده
simpleminded	ساده دل
simple	ساده
simple	ساده دل
simpler	ساده
simple hearted	ساده دل
plain hearted	ساده دل
unceremonious	ساده
expansive <adj.>	ساده دل
conversable <adj.>	ساده دل
unceremoniously	ساده
naif	ساده
simple truss	خرپای ساده
underhand service	سرویس ساده
simple magnet	مغناطیس ساده
nincompoops	ساده لوح
simplistic	ساده طبع
martin	ساده لوح
simple structure	ساخت ساده
simple shear	برش ساده
two time	دو حرکت ساده
simplex transmission	مخابره ساده
overhand knot	گره ساده
simple stress	تنش ساده
simple interest	سود ساده
simplified	ساده شده
lambs	ادم ساده
lamb	ادم ساده
natively	بطور ساده
clean collection	وصولی ساده
nincompoop	ساده لوح
sot	ساده لوح
navvies	کارگر ساده
simpletons	ساده لوح
simpleton	ساده لوح
sketches	نقشه ساده
sketches	طرح ساده
sketched	نقشه ساده
sketched	طرح ساده
sketch	نقشه ساده
navvy	کارگر ساده
penny whistle	نی لبک ساده
penny whistles	نی لبک ساده
simpleminded	ساده لوح
simple minded	ساده لوح
simple mean	میانگین ساده
unfigured	بی صورت ساده
simplex channel	مجرای ساده
simple attack	حمله ساده
unskilled worker	کارگر ساده
simple average	میانگین ساده
sketch	طرح ساده
simple oscillator	نوسانگر ساده
plain flap	فلپ ساده
simple fraction	کسر ساده
simplifcation	ساده سازی
king post truss	خرپای ساده
simple eye	چشم ساده
primary cell	پیل ساده
simple distillation	تقطیر ساده
free spokenness	ساده گویی
lamblike	ساده لوح
ingenue	دختر ساده
flat rate	نرخ ساده
frugal food	خوراک ساده
gaby	ساده لوح
in plain english	به انگلیسی ساده
plain paper	کاغذ ساده
plain rib	تیغه ساده
simplifier	ساده کننده
plain weave	بافت ساده
infrugal	غیر ساده
gowk	ساده لوح
pick wickian	ساده بی تکلف
gobemouche	ساده لوح
galah	ساده لوح
reducible	ساده شدنی
simple beam	تیره ساده
clean bill	برات ساده
simple parry	دفاع ساده
phoneme	صدای ساده
cats paw	ساده لوح
perfect gazes	گازهای ساده
smpleton	ساده لوح
soft eye	چشمی ساده
book keeping by single e.	دفترداری ساده
booby	ساده لوح
simple schizophrenia	اسکیزوفرنی ساده
clean bill of lading	بارنامه ساده
phonemes	صداهای ساده
single bevel but weld	جوش لب به لب "وی " ساده
empirical formula	فرمول ساده
dupable	ساده لوح
simple compression	فشار ساده
single bond	پیوند ساده
simple bending	خمش ساده
sementem	معنی ساده
single entry	حسابداری ساده
lamblkin	ساده لوح
simple beam	تیر ساده
basic circuit	مدار ساده
goofs	ادم ساده
open-and-shut	ساده واضح
simplifications	ساده سازی
simplification	ساده سازی
plain-clothes	ساده پوش
plain clothes	ساده پوش
candid	صاف و ساده
fall guy	ساده لوح
fall guys	ساده لوح
goofing	ادم ساده
goofed	ادم ساده
goof	ادم ساده
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
simple-minded	ساده لوح
reductions	ساده سازی
reduction	ساده سازی
ingenuous	صاف و ساده
take it easy <idiom>	ساده بگیر
credulous	ساده لوح
naive	ساده لوح
oafs	ساده لوح
open and shut	ساده واضح
plainly	بطور ساده
reducing	ساده کردن
reduces	ساده کردن
bare	ساده اشکار
bared	ساده اشکار
oaf	ساده لوح
soft headed	ساده لوح
noddy	ساده لوح
liquidation	ساده سازی
plain design	طرح کف ساده
simple correlation	همبستگی ساده