Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (2 milliseconds)
English	Persian
irradicate	از ریشه دراوردن
to pull up by the roots	از ریشه دراوردن
to root up	از ریشه دراوردن
Search result with all words
unroot	از ریشه دراوردن یا کندن
Other Matches
rhizogenetic	تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate	ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenic	تولید کننده ریشه ریشه اور
to take root	ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to strike root	ریشه گرفتن ریشه دواندن
plaiting	[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
stubbed	ریشه
paronymous	هم ریشه
depth of face	ریشه
stub	ریشه
frange	ریشه
tassel	ریشه
tassels	ریشه
radical	ریشه
radicals	ریشه
cama	ریشه
rhizogenic	ریشه زا
fimbriation	ریشه
rhizogenous	ریشه زا
scab	ریشه
rhizogenetic	ریشه زا
fimbria	ریشه
cognate	هم ریشه
tie [knot]	ریشه
stumps	ریشه
stumping	ریشه
stumped	ریشه
stump	ریشه
radix	ریشه
radicle	ریشه چه
stubbing	ریشه
stubs	ریشه
homoousian	از یک ریشه
extraction	ریشه
fringe	ریشه
root	ریشه
fringes	ریشه
rootlet	ریشه چه
scabs	ریشه
harl	ریشه
harle	ریشه
rootless	بی ریشه
thrum	ریشه
roots	ریشه
expansion scab	ریشه
fibreless	بی ریشه
fixing	حاشیه ریشه
tuft	ریشه پارچه
strike root	ریشه زدن
frills	ریشه دارکردن
paronym	واژه هم ریشه
inveterate	ریشه کرده
tufts	ریشه پارچه
to root up	ریشه کن کردن
squar root	ریشه دوم
uprooting	ریشه کن کردن
rush root	ریشه ایرسا
rooty	شبیه ریشه
to take root	ریشه زدن
pedigrees	ریشه نژاد
to take root	ریشه کردن
rush root	ریشه اریسا
pedigree	ریشه نژاد
to strike root	ریشه زدن
rooty	ریشه دار
uprooted	ریشه کن کردن
uproot	ریشه کن کردن
rootlet	ریشه فرعی
rooter	ریشه کننده
uproots	ریشه کن کردن
supplantation	از ریشه کنی
root	ریشه گرفتن
themes	ریشه زمینه
theme	ریشه زمینه
roots	ریشه کن کردن
runners	ریشه هوایی
runner	ریشه هوایی
roots	ریشه گرفتن
to pull up by the roots	ریشه کن کردن
root	ریشه کن کردن
eradiacable	ریشه کن شدنی
the root of a word	ریشه واژه
the root of a tree	ریشه درخت
tap root	ریشه اصلی
cube roots	ریشه سوم
tap root	ریشه عمودی
cube roots	ریشه مکعب
cube root	ریشه سوم
cube root	ریشه مکعب
tendrils	ریشه پیچک
tendril	ریشه پیچک
enrooted	ریشه کرده
square root	ریشه دوم
beetroots	ریشه چغندر
beetroot	ریشه چغندر
square roots	ریشه دوم
ciliolated	ریشه دار
ciliate	ریشه دار
cognate	واژه هم ریشه
deracinate	از ریشه در اوردن
deep rooted	ریشه کرده
etymon	ریشه کلمه
supplanter	ریشه کن کننده
ciliated	ریشه دار
frilled	ریشه دار
fringed	ریشه دار
madder	ریشه روناس
thrum	ریشه دار
radicle	ریشه کوچک
abort	ریشه نکردن
musk root	ریشه مشک
fringing	ریشه یابی
morphophonemics	ریشه شناسی
irrationable	ریشه گنگ
rooted	ریشه دار
rooted	ریشه کرده
orris root	ریشه بنفشه
outroot	از ریشه کندن
fringent	ریشه مانند
ineradicable	ریشه کن نشدنی
eradication	ریشه کن شدن
eradication	ریشه کن کردن
eradication	ریشه کنی
firtree root	ریشه صنوبری
rhizomorphous	ریشه مانند
fibrous	ریشه دار
irradicate	ریشه کن کردن
irradicable	ریشه کن نشدنی
galangale	ریشه جوز
geometric mean	ریشه nام
hangnail	ریشه ناخن
grubbing up	ریشه کنی
hang nail	ریشه ناخن
supplant	از ریشه کندن
acid radical	ریشه اسید
supplanted	از ریشه کندن
supplanting	از ریشه کندن
eradicating	ریشه کن کردن
root	ریشه [ریاضی]
radical	ریشه [ریاضی]
horse radish	ریشه خردل
gelsemium	ریشه یاسمن
imaginary root	ریشه ی موهومی
imaginary root	ریشه ی انگاری
i. and evdevolution	ریشه گیری
ablation	ریشه کنی
rootage	مجموع ریشه ها
wing root	ریشه بال
stemming	ریشه اصل
extirpation	ریشه کنی
stems	ریشه اصل
extirpator	ریشه کن کننده
root directory	دایرکتوری ریشه
rhizopodous	ریشه پای
rhizopod	ریشه پایان
etymologies	ریشه شناسی
rhizophagous	ریشه خوار
frill	ریشه دارکردن
root of the weld	ریشه جوش
bottom run	قشر ریشه
bonder	ریشه دار
rootage	ریشه بندی
root up	ریشه کن کردن
root section	مقطع ریشه
deep-rooted	ریشه کرده
ventral root	ریشه قدامی
stem	ریشه اصل
root out	ریشه کن کردن
stemmed	ریشه اصل
supplants	از ریشه کندن
rhizome	شبیه ریشه
ammonium	ریشه +4NH
fimbriated	ریشه دار
fimbriate	ریشه دار
germs	ریشه منشاء
germ	ریشه منشاء
filose	ریشه دار
rhizoid	ریشه مانند
rhizanthous	گل اور از ریشه
thrum	ریشه فرش
radicle	اصل ریشه
etymology	ریشه شناسی
rhizoid	ریشه نما
blade root	ریشه تیغه
barbate	ریشه دار
radicate	ریشه دار کردن
radicular	وابسته به ریشه کوچک
taproot	ریشه عمودی اصلی
etymologize	ریشه لغتی رایافتن
fimbrillate	دارای ریشه فریف
gelsemium	ریشه یاس زرد
roots	از عددی ریشه گرفتن
monogenic	دارای یک ریشه واصل
myogenic	وابسته به ریشه ماهیچه
strike root	ریشه کردن گرفتن
neurogenic	دارای ریشه عصبی
orpine	ابرون ریشه دار
root	ریشه دار کردن
root	از عددی ریشه گرفتن
roots	ریشه دار کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com