Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to rob peter to pay paul
از ریش برداشتن و بسیل گذاشتن
Other Matches
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
pickup
برداشتن
pick up
برداشتن
ingether
برداشتن
ingather
برداشتن
deleting
برداشتن
glom
برداشتن
delete
برداشتن
countertrace
برداشتن از
deletes
برداشتن
flaw
مو برداشتن
flaws
مو برداشتن
deleted
برداشتن
takes
برداشتن
take
برداشتن
lifted
برداشتن
lifting
برداشتن
lifts
برداشتن
remove
از جا برداشتن
removes
برداشتن
removes
از جا برداشتن
removing
برداشتن
removing
از جا برداشتن
moistening
نم برداشتن
include
در برداشتن
includes
در برداشتن
remove
برداشتن
lift
برداشتن
take up
برداشتن
to take up
برداشتن
to run away with
برداشتن
to pull off
برداشتن
sublate
برداشتن
to pick up
برداشتن
to mop up
برداشتن
elide
ازاخر برداشتن
unveils
حجاب برداشتن
unveiling
حجاب برداشتن
unveiled
حجاب برداشتن
unveil
حجاب برداشتن
elides
ازاخر برداشتن
eliding
ازاخر برداشتن
unmasks
نقاب برداشتن از
unmasking
نقاب برداشتن از
unmasked
نقاب برداشتن از
unmask
نقاب برداشتن از
uncap
سر پوش برداشتن از
unhood
سرپوش برداشتن از
stepping
گام برداشتن
stepping
قدم برداشتن
step
گام برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate .
ازمیان برداشتن
warps
تاب برداشتن
warped
تاب برداشتن
to come at a bound
<idiom>
خیز برداشتن
remove
برداشتن مهر
cease
دست برداشتن
desist
دست برداشتن
resign
دست برداشتن
removes
برداشتن مهر
warp
تاب برداشتن
spoons
با قاشق برداشتن
spooning
با قاشق برداشتن
spooned
با قاشق برداشتن
spoon
با قاشق برداشتن
step
قدم برداشتن
removing
برداشتن مهر
elided
ازاخر برداشتن
picturize
فیلم برداشتن از
break step
غلط پا برداشتن
surmounting
ازمیان برداشتن
to carry arms
سلاح برداشتن
to d. the cloth
رومیزی را برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
heaved
خیز برداشتن
heave
خیز برداشتن
feet
پاچنگال برداشتن
to break step
غلط پا برداشتن
demountable
قابل برداشتن
emarginate
برداشتن حاشیه از
remove slag
سرباره را برداشتن
run away with
برداشتن و در رفتن
off take rudder
سکان برداشتن
make a copy of
رونوشت برداشتن
ingether
خرمن برداشتن
shuffle off
به عجله برداشتن
snap up
تند برداشتن
give up
دست برداشتن از
to have one's p taken
عکس برداشتن
flaws
ترک برداشتن
to sweep away
ازمیان برداشتن
to take off
برداشتن بردن
transcribing
رونوشت برداشتن
to take the photograph of
عکس برداشتن از
transcribes
رونوشت برداشتن
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
transcribed
رونوشت برداشتن
uncap
کلاه از سر برداشتن
surmount
ازمیان برداشتن
surmounted
ازمیان برداشتن
to receive a wound
زخم برداشتن
flaw
ترک برداشتن
decodes
برداشتن رمز
decoded
برداشتن رمز
decode
برداشتن رمز
twists
تاب برداشتن
twisting
تاب برداشتن
twist
تاب برداشتن
surmounts
ازمیان برداشتن
transcribe
رونوشت برداشتن
cracks
شکاف برداشتن
poll
نمونه برداشتن
clearance
برداشتن مانع
list
سیاهه برداشتن
polled
نمونه برداشتن
map
نقشه برداشتن از
machine
براده برداشتن
polls
نمونه برداشتن
machined
براده برداشتن
gait
گام برداشتن
machines
براده برداشتن
crack
شکاف برداشتن
maps
نقشه برداشتن از
remove the seal from
مهر چیزی را برداشتن
curl
تاب برداشتن فردادن
curled
تاب برداشتن فردادن
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
to sel a person a pup
کلاه کسیرا برداشتن
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
curls
تاب برداشتن فردادن
cracks
شکاف برداشتن ترکیدن
to lift up one's hand
دست بدعا برداشتن
to lift one's hand
دست به سوگند برداشتن
withdraws
عقب کشیدن برداشتن
withdraw
عقب کشیدن برداشتن
to run away with
برداشتن ودر رفتن
ingather
انباشتن خرمن برداشتن
disburden
بار از دوش برداشتن
leave alone
<idiom>
دست از سر کسی برداشتن
To pluck ones eyebrows.
زیر ابرو برداشتن
crack
شکاف برداشتن ترکیدن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
defusing
فیوز بمب را برداشتن
defuses
فیوز بمب را برداشتن
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
to get anything out of the way
کاری را ازمیان برداشتن
defused
فیوز بمب را برداشتن
work in
مشکلات را از میان برداشتن
overcrop
زیاد حاصل برداشتن از
decontrol
دست از کنترل برداشتن
pace
شیوه گام برداشتن
paced
شیوه گام برداشتن
paces
شیوه گام برداشتن
defuse
فیوز بمب را برداشتن
racing of motor
دور برداشتن موتور
racing of generator
دور برداشتن مولد
to have two strings to one bow
با یک دست دو هندوانه برداشتن
to whisk away or off
تند بردن برداشتن
untread
بعقب گام برداشتن
yerk
هل دادن شکاف برداشتن
cathodogeaph
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
weed
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
opens
برداشتن پوشش یا باز کردن در
open
برداشتن پوشش یا باز کردن در
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
take off
برداشتن پرواز کردن هواپیما
rev
تند گشتن دور برداشتن
to keep pace with any one
گام های برابرباکسی برداشتن
revved
تند گشتن دور برداشتن
appendectomy
برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه
degreasing
از بین بردن یا برداشتن گریس
revving
تند گشتن دور برداشتن
warps
منحرف کردن تاب برداشتن
opened
برداشتن پوشش یا باز کردن در
revs
تند گشتن دور برداشتن
warped
منحرف کردن تاب برداشتن
warp
منحرف کردن تاب برداشتن
bone
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
photographs
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographing
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographed
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photograph
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
unburdens
بار از دوش کسی برداشتن
unburdening
بار از دوش کسی برداشتن
unburden
بار از دوش کسی برداشتن
to throw off the mask
پرده از روی کار برداشتن
lobectomy
برداشتن قسمتی ازیک عضو
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent.
دور برداشتن ( جسور شدن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com