English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
from immemorial times از زمان خیلی قدیم
from (since) the year one [American E] <adv.> از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
from (since) the year dot [British E] <adv.> از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
Other Matches
immensurable خیلی قدیم
immemorially بطور خیلی قدیم
immemorial بسیار قدیم خیلی پیش
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
of old قدیم
the old world بر قدیم
primitive قدیم
yore در قدیم
anciently در قدیم
emergencies خیلی خیلی فوری
emergency خیلی خیلی فوری
old world دنیای قدیم
dateless بسیار قدیم
the old testament عهد قدیم
tzar امپراطورروسیه قدیم
pierian در مقدونیه قدیم
Aborigine اهلی قدیم
the old ways رسوم قدیم
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
the youth of the world روزگارخیلی قدیم
ancientry عهد قدیم
f. times ایام قدیم
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time زمان جستجو زمان طلب
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presented زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
satrap استاندار قدیم ایران
conventionality پیروی از سنت قدیم
unites سکه قدیم انگلیسی
It is an old saying that … از قدیم گفته اند که ...
babylon شهر بابل قدیم
iguanodont سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
old english زبان انگلیسی قدیم
early مربوط به قدیم عتیق
samson قاضی قدیم اسرائیل
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
conservatives پیرو سنت قدیم
conservative پیرو سنت قدیم
uniting سکه قدیم انگلیسی
proconsulship مقام فرمانداری در رم قدیم
proconsular وابسته به فرمانداران رم قدیم
italic وابسته به ایتالیاییهای قدیم
earliest مربوط به قدیم عتیق
kempo تکنیک قدیم کاراته
unite سکه قدیم انگلیسی
samaria سامریه در فلسطین قدیم
land grave کنت قدیم المانی
carthage شهر کارتاژ قدیم
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
triumvier یکی از سه زمامدار روم قدیم
fabliau وابسته باشعار قدیم فرانسه
old indian defence دفاع هندی قدیم شطرنج
macaca نوعی میمون دنیای قدیم
ecclesiast عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
nestorian کلیسای نسطوری قدیم ایران
macaque نوعی میمون دنیای قدیم
plebs توده مردم روم قدیم
apis گاو مقدس مصریان قدیم
pandect حقوق مدنی روم قدیم
doric بسبک معماری قدیم یونان
Hamedan شهر همدان [اکباتان قدیم]
babel شهر و برج قدیم بابل
ra خدای افتاب مصریان قدیم
old guard صنوف صاحب اعتبار قدیم
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
the a of days خدای سرمدی قدیم الایام
pony express پست سریع السیر قدیم
punic اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
sab وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
saker باز شکاری در اروپای قدیم
tchigorin indian دفاع هندی قدیم شطرنج
paleo etc وابسته بشمال دنیای قدیم
triumvirates یکی از سه زمامدار روم قدیم
triumvirate یکی از سه زمامدار روم قدیم
paleethnology مبحث شناسایی انسانهای قدیم
paleo arctic or palaeo وابسته بشمال دنیای قدیم
propraetor کنسول فرمانداراستان قدیم روم
mercury یکی از خدایان یونان قدیم
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
lambrequin دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
He is an old – timer at this club . از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
Whigs عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
hierology علم خواندن خطوط قدیم مصر
doric وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
classic مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
Whig عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
shekel واحد وزن وپول بابل قدیم
mycenian اهل شهر "مسین " قدیم یونان
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
quadriga ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
pre chellean وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
mycenaean اهل شهر "مسین " قدیم یونان
portcullises درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
gambit of aleppo نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
portcullis درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
protasis نخستین قسمت درام قدیم رومی
propretor کنسول فرماندار استان قدیم روم
classics مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
sogdian اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
primogeniture حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
elam کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
uncial وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
olympiad جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
gutta تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
canon low دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
scutum سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
staged تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
archeologic وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
fleur de lys گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
fleur de lis گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
modernism نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
paleolithic وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
lowboy عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
mesolithic وابسته بدوره بین عصر حجر قدیم وجدید میانسنگی
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
palafitte خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
exchanging دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
azoth جیوه که کیمیاگران قدیم انراماده اصلی فلزات میدانستند جیوه
exchanged دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
fasces [نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
villainous خیلی بد
dammit خیلی
highly خیلی
copious خیلی
abysmal <adj.> خیلی بد
for long خیلی
far and away خیلی
in large quantities خیلی خیلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com