English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English Persian
emancipate از زیر سلطه خارج کردن
emancipated از زیر سلطه خارج کردن
emancipates از زیر سلطه خارج کردن
emancipating از زیر سلطه خارج کردن
Other Matches
dominance submission سلطه گری- سلطه پذیری
ascendance submission سلطه گری- سلطه پذیری
domineer سلطه جویی کردن
swayed اهتزاز سلطه حکومت کردن
sways اهتزاز سلطه حکومت کردن
sway اهتزاز سلطه حکومت کردن
sways سلطه
sway سلطه
dominance سلطه
sovereignty سلطه
mastery سلطه
dominant سلطه گر
domination سلطه
domineering سلطه جو
swayed سلطه
aggressive سلطه جو
ascendency سلطه تفوق
empery سلطه کامل
submissiveness سلطه پذیری
submissive سلطه پذیر
thalassocracy سلطه دریایی
ascendancy سلطه تفوق
ascendance سلطه گری
rule حکومت سلطه
domination سلطه گری
dominance سلطه گری
submission سلطه پذیری
dominance need نیاز سلطه گری
powered اقتدار سلطه نیروی برق
power اقتدار سلطه نیروی برق
powering اقتدار سلطه نیروی برق
powers اقتدار سلطه نیروی برق
in a battle for world domination مبارزه برای سلطه جهان
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
sovereignty پادشاهی و سلطنت وفرمانروایی حاکمیت و سیادت و سلطه
derailing از خط خارج کردن
extraction خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
bring out خارج کردن
derail از خط خارج کردن
discharges خارج کردن
to rule out خارج کردن
phase out خارج کردن
derails از خط خارج کردن
discharge خارج کردن
unship خارج کردن
eject خارج کردن
ejected خارج کردن
expulse خارج کردن
ejecting خارج کردن
ejects خارج کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disarm از ضامن خارج کردن
disarms از ضامن خارج کردن
write-off از دفتر خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
ablate بریدن و خارج کردن
disarmed از ضامن خارج کردن
phase out به ترتیب خارج کردن
swap out مبادله کردن به خارج
write-offs از دفتر خارج کردن
lay on the table از دستور خارج کردن
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
tables از دستور خارج کردن
decivilize از تمدن خارج کردن
spews با فشار خارج کردن
disseise ازتصرف خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
exfiltration خارج کردن از میدان
expectorate ازشش خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
spew با فشار خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
defecating خارج کردن مدفوع
defecates خارج کردن مدفوع
defecated خارج کردن مدفوع
spewing با فشار خارج کردن
defecate خارج کردن مدفوع
table از دستور خارج کردن
expel منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled منفصل کردن بزور خارج کردن
expels منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling منفصل کردن بزور خارج کردن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
reeking بخار ازدهان خارج کردن
evacuate اخراج خارج کردن یا شدن
reeks بخار ازدهان خارج کردن
reeked بخار ازدهان خارج کردن
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuated اخراج خارج کردن یا شدن
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
emitting بیرون دادن خارج کردن
emitted بیرون دادن خارج کردن
uncouple از حالت زوجی خارج کردن
emits بیرون دادن خارج کردن
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
bail عمل خارج کردن اب قایق
emit بیرون دادن خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
reek بخار ازدهان خارج کردن
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted خارج کردن خلع ید کردن
evict خارج کردن خلع ید کردن
evicting خارج کردن خلع ید کردن
evicts خارج کردن خلع ید کردن
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sidelines ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelined ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sideline ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
exfiltration خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalised از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforested درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labelled مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
demonetization خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
per خارج از
out of خارج از
out of tune خارج
non-combatants خارج از صف
off خارج از
outsides خارج
out خارج
aroint خارج شو
forth of خارج از
non combatant خارج از صف
outsides در خارج
outside در خارج
outside خارج
non-combatant خارج از صف
externally از خارج
external خارج
off side خارج از خط
out [of] <adv.> خارج [از]
out-of- خارج از
abroad خارج
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
out- خارج
externals خارج
outed خارج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com