English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
I was frozen to death . از سرما سیاه شدم
Other Matches
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
basalt نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
ethiops سیاب سیاه جیوه سیاه
sable رنگ سیاه لباس سیاه
black hole حفره سیاه چاله سیاه
black holes حفره سیاه چاله سیاه
smutted whcat گندم سیاه یا زنگ سیاه
bold face طرح سیاه حرف سیاه
sables رنگ سیاه لباس سیاه
colds سرما
coldest سرما
colder سرما
cold سرما
chills سرما خنکی
cold frames سرما دورکن
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
chill سرما دادن
cold frame سرما دورکن
chills سرما دادن
catch a cold <idiom> سرما خوردن
chill سرما خنکی
coldigor سازش با سرما
psychrophilic سرما دوست
we were perished with cold از سرما مردیم
to feel cold از سرما یخ زدن
to freeze از سرما یخ زدن
catch cold سرما خوردن
cold short شکنندگی در سرما
refrigerating technique فن سرما سازی
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
To be freezing to death . از سرما خشک شدن
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
exposure to cold درمعرض سرما بودن
hoarfrost سرما ریزه پژه
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
rime سرما ریزه پله
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
I dont mind the cold . از سرما ناراحت نمی شوم
frostbite یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
pea jacket or coat جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
to tuck up a child [British E] پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
to tuck in a child پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
chilled to the bones <idiom> نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
black body radiation تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
gooseflesh دانه دانه شدن یا ترکیدگی پوست در اثر سرما یا ترس
pitchy سیاه
pitch dark سیاه
sad coloured سیاه
grimy سیاه
quagmire سیاه اب
dogwood سیاه ال
ebon سیاه
sooty سیاه
bog سیاه اب
bogs سیاه اب
marsh سیاه اب
marshes سیاه اب
night black سیاه
jet-black سیاه سیاه
swamped سیاه اب
swamping سیاه اب
glaucoma اب سیاه
black سیاه
blackest سیاه
jetties سیاه
mossy سیاه اب
blacked سیاه
blacker سیاه
swamps سیاه اب
swamp سیاه اب
blacks سیاه
jetty سیاه
Negro سیاه
quagmires سیاه اب
Negroes سیاه
saracen corn گندم سیاه
french wheat گندم سیاه
buck wheat گندم سیاه
bone black عاج سیاه
boldface حروف سیاه
blackcock باقرقره سیاه نر
blackcap کاکل سیاه
charbon سیاه زخم
chiaroscurist سیاه قلمکار
shame on you! <idiom> رویتان سیاه
dark coloured سیاه رنگ
black wool پشم سیاه
crowberry سنگروی سیاه
bottle-dungeon سیاه چال
Congo یکجورچای سیاه
darky سیاه زنگی
donjon سیاه چال
colly سیاه کردن
d.'s cow سوسک سیاه
hohlraum جسم سیاه
blackbody جسم سیاه
black finish پوشش سیاه
black eyed سیاه چشم
black diamond الماس سیاه
black cap کلاه سیاه
black brittleness ترک سیاه
black ash خاکستر سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black book کتاب سیاه
black body جسم سیاه
black bile صفرای سیاه
black anneal سیاه گداختن
blach hulled سیاه پوست
bitumen macadam ماکادام سیاه
biotite میکای سیاه
begrime سیاه کردن
aniline black سیاه انیلینی
black gang غلام سیاه
black lead سرب سیاه
blackamoor سیاه زنگی
black wash رنگ سیاه
black shortness ترک سیاه
black short شکستگی سیاه
black sheet ورق سیاه
black propaganda تبلیغات سیاه
black powder باروت سیاه
black load سرب سیاه
black list فهرست سیاه
black list لیست سیاه
black liqour شربت سیاه
black light نور سیاه
black level تراز سیاه
black letter حرف سیاه
achromatic سیاه و سفید
tamarack سیاه کاج
platinum black پلاتین سیاه
viper's grass سفورجنه سیاه
piper nigrum فلفل سیاه
wash drawing ابرنگ سیاه
pertussus سیاه سرفه
pertussis سیاه سرفه
water proofed mortar اهک سیاه
oubliette سیاه چال
nigritian سیاه افریقایی
nigrify سیاه کردن
nigrescent سیاه شونده
black and white سیاه و سفید
black eye چشم سیاه
nigella seed زیر سیاه
black eyes چشم سیاه
sycamine توت سیاه
plumbaginous مانندسرب سیاه
plumbago سرب سیاه
substantia nigra جسم سیاه
the black race نژاد سیاه
the black sea دریای سیاه
sealing coat روکاری سیاه
scoter مرغابی سیاه
schorl کهربای سیاه
sadly dressed سیاه پوش
sabled سیاه پوش
robed in bleck سیاه پوشیده
robed in bleck سیاه پوش
to black out سیاه کردن
red cent پول سیاه
quercitron بلوط سیاه
to wear willow سیاه پوشیدن
jet-black سیاه شبقی
nigella seed سیاه دانه
niello مینای سیاه
humus سیاه خاک
sozzled سیاه مست
heathbird باقرقره سیاه
nigrescence سیاه شدگی
fuel oil نفت سیاه
stoned سیاه مست
zonked سیاه مست
I was put to shame. I was shame-stricken. رو سیاه شدم
black coffee قهوه سیاه
ethiops مهجون سیاه
ethiopian سیاه پوست
ethiope سیاه پوست
eriochrome black سیاه اریوکروم
dunggeon سیاه چال
in mourning سیاه پوش
in mourning کثیف سیاه
niello سیاه قلم
niellist سیاه قلم
negrophilism سیاه دوستی
negrophil سیاه دوست
negro slave غلام سیاه
negrillo کوتوله سیاه
negress زن سیاه پوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com