English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
demythologize از صورت افسانه بیرون اوردن
Other Matches
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
mythologize بصورت افسانه در اوردن
clear-out بیرون اوردن
clear out بیرون اوردن
to bring out بیرون اوردن
to clear out بیرون اوردن
to set forth بیرون اوردن
unweave بیرون اوردن
unthread نخ بیرون اوردن از
to take out بیرون اوردن بردن
dry sail بیرون اوردن قایق از اب
releases ازگرو بیرون اوردن
released ازگرو بیرون اوردن
to put forth leaves برگ بیرون اوردن
unship از کشتی بیرون اوردن
release ازگرو بیرون اوردن
to fish out بیرون اوردن فهمیدن
bring out از اختفا بیرون اوردن
belched مانند اروغ بیرون اوردن
prostatectomy بیرون اوردن غده پروستات
hysterectomy بیرون اوردن زهدان یارحم
de peg بیرون اوردن میخ کوهنوردی
discommon ازدسترس عموم بیرون اوردن
belches مانند اروغ بیرون اوردن
finish بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
hysterectomies بیرون اوردن زهدان یارحم
belching مانند اروغ بیرون اوردن
scoops بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scooping بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scooped بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scoop بقدر یک چمچه بیرون اوردن
belch مانند اروغ بیرون اوردن
finishes بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
of the surface در صورت فاهر از بیرون
to gouge out a persons eye چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
refreshes از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshed از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
disgorger وسیله بیرون اوردن قلاب ازدهان ماهی
hawking شکارباباز سرفه برای بیرون اوردن خلط
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
remove بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
pickup انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
removing بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
mythopoeia افسانه سازی رواج افسانه
disafforest ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
demobilize ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
idealises بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealised بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealising بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealized بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealize بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
islamize بصورت اسلامی در اوردن صورت اسلامی دادن به
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
cryptography به صورت رمز در اوردن رمز نویسی علم رمز
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
legend افسانه
figment افسانه
figments افسانه
fable افسانه
fables افسانه
replete with fables پر از افسانه
romance افسانه
romances افسانه
myth افسانه
legendry افسانه
myths افسانه
tale افسانه
tales افسانه
make-believe افسانه
make believe افسانه
legends افسانه
fictions افسانه
mythus افسانه
mythos افسانه
fiction افسانه
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
fabrication افسانه بافی
confabulation افسانه بافی
fabled افسانه مانند
mythology افسانه شناسی
mythopocic افسانه ساز
mythically افسانه وار
mythopoeia ایجاد افسانه
mythographer افسانه نگار
mythoppetic افسانه خبر
fictionist افسانه نویس
story teller افسانه نویس
fabulist افسانه نویس
fabler افسانه گو ناقل
fabliau افسانه موزون
fabulation افسانه بافی
mythical افسانه امیز
fabulize افسانه گفتن
fabler افسانه نویس
paladin پهلوان افسانه یی
science fiction افسانه علمی
mythomania افسانه بافی
fabulousness افسانه بودن
mythography افسانه نویسی
mythologist افسانه شناس
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
fictionize بصورت افسانه دراوردن
fabulous افسانه وار مجهول
yarns افسانه پردازی کردن
story teller افسانه گو حکایت نویس
yarn افسانه پردازی کردن
fictionalises بصورت افسانه دراوردن
fictionalised بصورت افسانه دراوردن
mythopoet شاعر افسانه نویس
fictionalized بصورت افسانه دراوردن
fictionalizes بصورت افسانه دراوردن
fictionalize بصورت افسانه دراوردن
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
fictionalising بصورت افسانه دراوردن
fictionalizing بصورت افسانه دراوردن
to pull افسانه جعل کردن
euhemerism اساس تاریخی برای افسانه ها
yarn الیاف داستان افسانه امیز
yarns الیاف داستان افسانه امیز
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
mythicize بصورت افسانه یا اسطوره دراوردن
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
mythologer متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
Oedipus ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
verism رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
lore فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
phoenix مرغ آتشین [سیمرغ] [نقش این پرنده افسانه ای در فرش های ترکی، چینی و ایرانی استفاده می شود.]
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
outdoor بیرون
from the outside از بیرون
outwith [Scotish E] <adv.> بیرون [از]
out [of] <adv.> بیرون [از]
outside [of] <adv.> بیرون [از]
from outside از بیرون [از]
out <adv.> بیرون
outside بیرون
outsides بیرون
away بیرون از
away بیرون
forth بیرون از
outward bound بیرون رو
outside appearance بیرون
bakkat به بیرون
out <adv.> به بیرون
efferent بیرون بر
out of بیرون از
out بیرون از
extra terrestrial بیرون از
without بیرون
without بیرون از
off the track بیرون
out- بیرون از
abroad بیرون
out-of- بیرون از
out door بیرون
externals بیرون
forth of بیرون از
from out of town از بیرون [از]
external بیرون
outed بیرون از
flinging بیرون دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com