Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
Other Matches
teutonic
از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
of old
قدیم
the old world
بر قدیم
primitive
قدیم
yore
در قدیم
anciently
در قدیم
dite
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
dixit
گفته
dicta
گفته
parol
گفته
doctrines
گفته
doctrine
گفته
sentencing
گفته
sentence
گفته
statement
گفته
statements
گفته
sentences
گفته
saying
گفته
sayings
گفته
the old testament
عهد قدیم
the youth of the world
روزگارخیلی قدیم
old world
دنیای قدیم
Aborigine
اهلی قدیم
tzar
امپراطورروسیه قدیم
dateless
بسیار قدیم
In times past . In olden days .
درروزگاران قدیم
pierian
در مقدونیه قدیم
immensurable
خیلی قدیم
f. times
ایام قدیم
the old ways
رسوم قدیم
ancientry
عهد قدیم
It is being said that ...
گفته می شود که ...
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
ipso dixit
گفته محض
ipsedixit
گفته محض
maxim
گفته اخلاقی
maxims
گفته اخلاقی
laconism
گفته پر مغز
unsay
گفته نشدن
spoken
گفته شده
told
گفته شده
missatement
گفته نادرست
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
so saying
اینرا گفته
said
گفته شده
statements
گفته بیانیه
bywords
گفته اخلاقی
byword
گفته اخلاقی
that was said above
که درفوق گفته شد
he is said to have fled
گفته اند
tag
گفته مبتذل
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
tags
گفته مبتذل
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
that was said above
که دربالا گفته شد
statement
گفته بیانیه
carthage
شهر کارتاژ قدیم
samson
قاضی قدیم اسرائیل
conventionality
پیروی از سنت قدیم
from immemorial times
از زمان خیلی قدیم
samaria
سامریه در فلسطین قدیم
immemorially
بطور خیلی قدیم
uniting
سکه قدیم انگلیسی
iguanodont
سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
proconsulship
مقام فرمانداری در رم قدیم
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
proconsular
وابسته به فرمانداران رم قدیم
early
مربوط به قدیم عتیق
earliest
مربوط به قدیم عتیق
unites
سکه قدیم انگلیسی
unite
سکه قدیم انگلیسی
old english
زبان انگلیسی قدیم
land grave
کنت قدیم المانی
kempo
تکنیک قدیم کاراته
italic
وابسته به ایتالیاییهای قدیم
babylon
شهر بابل قدیم
satrap
استاندار قدیم ایران
conservative
پیرو سنت قدیم
conservatives
پیرو سنت قدیم
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
it is well said
خوب گفته اند
it is truly said
راست گفته اند
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
ipsedixit
خود او گفته است
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
ipso dixit
او خود گفته است
above said
بالا گفته شده
divers statements
گفته هایی چند
direct oration
گفته یا قول مستقیم
aforesid
پیش گفته شده
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
foregoning
پیش گفته شده
the a of days
خدای سرمدی قدیم الایام
mercury
یکی از خدایان یونان قدیم
nestorian
کلیسای نسطوری قدیم ایران
immemorial
بسیار قدیم خیلی پیش
triumvirate
یکی از سه زمامدار روم قدیم
old guard
صنوف صاحب اعتبار قدیم
paleethnology
مبحث شناسایی انسانهای قدیم
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
sab
وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
saker
باز شکاری در اروپای قدیم
pony express
پست سریع السیر قدیم
pandect
حقوق مدنی روم قدیم
stuart
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
tchigorin indian
دفاع هندی قدیم شطرنج
punic
اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
paleo etc
وابسته بشمال دنیای قدیم
paleo arctic or palaeo
وابسته بشمال دنیای قدیم
macaque
نوعی میمون دنیای قدیم
macaca
نوعی میمون دنیای قدیم
triumvirates
یکی از سه زمامدار روم قدیم
fabliau
وابسته باشعار قدیم فرانسه
ecclesiast
عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
doric
بسبک معماری قدیم یونان
propraetor
کنسول فرمانداراستان قدیم روم
apis
گاو مقدس مصریان قدیم
Hamedan
شهر همدان
[اکباتان قدیم]
old indian defence
دفاع هندی قدیم شطرنج
plebs
توده مردم روم قدیم
triumvier
یکی از سه زمامدار روم قدیم
babel
شهر و برج قدیم بابل
dictum
گفته افهار نظر قضایی
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
recants
گفته خود را تکذیب کردن
Actions speak louder than words .
دو صد گفته چونیم کردار نیست
put in
<idiom>
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
recanting
گفته خود را تکذیب کردن
recant
گفته خود را تکذیب کردن
recanted
گفته خود را تکذیب کردن
dictums
گفته افهار نظر قضایی
I told you , didnt I ?
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
on cne's own initiative
بی انکه کسی گفته باشد
Enough has been said!
به اندازه کافی گفته شده!
ipsissima verba
عین بیانات و گفته شخص
It needs to be said that ...
لازم هست که گفته بشه که ...
shekel
واحد وزن وپول بابل قدیم
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
sogdian
اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
quadriga
ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
He is an old – timer at this club .
از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
protasis
نخستین قسمت درام قدیم رومی
doric
وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
essenism
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
goth
یکی از اقوام المانی قدیم بربری
guard mount
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
mycenian
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
mycenaean
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
gambit of aleppo
نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
acinaces
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
hierology
علم خواندن خطوط قدیم مصر
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
lawmerchant
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
paleontology
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
propretor
کنسول فرماندار استان قدیم روم
classic
مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
classics
مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
pre chellean
وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
Whig
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
Whigs
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
lambrequin
دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
archon
یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
portcullises
درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
portcullis
درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
affimable
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
per
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
action speaks louder than words
<proverb>
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
it say in the bible that
درکتاب مقدس گفته شده است
undershot
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
non collegiate
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
olympiad
جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
elam
کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
paleolith
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
gutta
تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
scutum
سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
canon low
دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
uncial
وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
primogeniture
حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
ana
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
archeologic
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
fleur de lys
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
fleur de lis
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com