English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Presumably she hasnt arrived yet . از قرار معلوم هنوز واردنشده است
Other Matches
It is not known yet . It is not settled yet . هنوز معلوم نیست
Presumably … indications are … Evidently … by the look of it … از قرار معلوم ...
evidently از قرار معلوم
seemingly از قرار معلوم
presumedly از قرار معلوم
There's more to come. <idiom> هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
The football players are warming up before the game ( match) . هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
stills هنوز
yet هنوز
as yet هنوز
still هنوز
not yet <adv.> هنوز نه
not yet <adv.> نه هنوز
stiller هنوز
however هنوز
stillest هنوز
nevertheless هنوز
I don't know yet. من هنوز نمیدانم.
unborn هنوز فاهرنشده
i am yet to learnt من هنوز نمیدانم
sharp cut معلوم
the active voice معلوم
inevidence معلوم
pronounced معلوم
given معلوم
definite معلوم
intelligible معلوم
illiquid نا معلوم
active معلوم
to the fore معلوم
It was revealed that … It transpired that . . . معلوم شد که ...
indistinct نا معلوم
invisible نا معلوم
obvious معلوم
determinate معلوم
known معلوم
overt معلوم
assignable معلوم
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
callow جوجهای که هنوز پردرنیاورده
How can you ask? هنوز نمی دانی؟
There is yet time. هنوز وقت هست.
we are still above ground هنوز زنده ایم
Nobody has come yet . هیچکس هنوز نیامده
his palce is still open جای او هنوز خالی
is he still single? ایا هنوز تک است
to come to light معلوم شدن
to bring tl light معلوم کردن
the date was not specified تاریخ ان معلوم
that depends معلوم نیست
vaguer غیر معلوم
To make known . To signify . معلوم کردن
the active voice فعل معلوم
manifestly بطور معلوم
It was clear that she had lied . دروغش معلوم شد
familiarizing معلوم کردن
known معلوم کردن
noticeably بطوربرجسته یا معلوم
vague غیر معلوم
verb active فعل معلوم
ascertain معلوم کردن
ascertained معلوم کردن
ascertaining معلوم کردن
ascertains معلوم کردن
to make known معلوم کردن
familiarised معلوم کردن
familiarises معلوم کردن
familiarising معلوم کردن
familiarize معلوم کردن
familiarized معلوم کردن
familiarizes معلوم کردن
vaguest غیر معلوم
known distance فاصله معلوم
cretain معلوم بعض
known data عناصر معلوم
kithe معلوم شدن
known target هدف معلوم
discernibly بطور معلوم
given conditions شرایط معلوم
known datum point ایستگاه معلوم
known distance مسافت معلوم
Since you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
preadolescent شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
He cant count yet. هنوز شمردن بلد نیست
The ice-cream has not set yet. بستنی هنوز سفت نشده
Having hardly arrived you want to. . . هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
The letter hasnt arrived yet. نامه هنوز نرسیده است
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
it remains to be proved هنوز ثابت نشده است
shouldering سمت موجی که هنوز نشکسته
the battle still rages جنگ هنوز شدت دارد
shoulder سمت موجی که هنوز نشکسته
novillero گاوبازی که هنوز برنده نشده
shoulders سمت موجی که هنوز نشکسته
maiden اسبی که هنوز برنده نشده
As you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
maidens اسبی که هنوز برنده نشده
there is little in it هنوز نمتوان گفت که خواهدبرد
wort گیاه خیسانده که هنوز تخمیرنشده
shouldered سمت موجی که هنوز نشکسته
it will manifest it self معلوم خواهد گشت
taskwork کار معلوم کارناخوشایند
at a specified time در وقت معین یا معلوم
time will tell در آینده معلوم می شود
present participles وجه وصفی معلوم
present participle وجه وصفی معلوم
deponent درفاهرمجهول ودرمعنی معلوم
participles وجه وصفی معلوم
apparent معلوم وارث مسلم
obviously بطور اشکار یا معلوم
he proved to know the secret معلوم شد راز را میداند
participle وجه وصفی معلوم
fatherless فاقد مولف معلوم
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
see if he is still there به بیند او هنوز انجا است یانه
He is stI'll wet behind the ears. هنوز دهانش بوی شیر می دهد
There has as yet been no confirmation. تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
There's more to come. <idiom> باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
generations توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
My departure time is not determined yet . وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
built into که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
evinced معلوم کردن ابراز داشتن
evince معلوم کردن ابراز داشتن
determinable معلوم کردنی انقضاء پذیر
pedigreed دارای نسب یادودمان معلوم
evinces معلوم کردن ابراز داشتن
evincing معلوم کردن ابراز داشتن
deponont در فاهر مجهول و در باطن معلوم
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
We know it for a fact that… برایمان کاملا" معلوم است که ...
It was evident from the start. از اول کار معلوم بود
they are of a doubtful paterni اصل انها معلوم نیست
his fate is sealed سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
Known and unknown . معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
type نوع خون را معلوم کردن
known datum point نقطهای با مختصات وگرای معلوم
Is the departure time certain ? وقت حرکت معلوم است؟
typed نوع خون را معلوم کردن
types نوع خون را معلوم کردن
we shall see تا ببینم بعد معلوم میشود
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
elimination بخشی از داده هنوز استفاده نشده است
yhis port is not yet peopled این بندر هنوز اباد نشده است
My tea is not cool enough to drink. چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent . هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
not out توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
The project is not fully developed yet. این طرح هنوز پخته وآماده نیست
I have not played my trump ( winning ) card . ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
fails سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
The regulations are stI'll in force ( effect ) . این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
fail سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
There is still time before I go. هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
failed سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
seal one's fate سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
spot elevation نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
We wI'll be notified(informed)of the results today. امروز جواب کار معلوم می شود
He is known to the police . هویتش نزد پلیس معلوم است
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
I'm still not quite sure how good you are. من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
merge ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
merges ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
Are you still around? هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
Do you still remember how poor we were? آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
galley proof نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
accrued interest بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است
loose ends <idiom> بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
count one's chickens before they're hatched <idiom> روی چیزی قبل از معلوم شدن آن حساب کردن
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
greasy wool پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
opens نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
softer که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
deferred expense هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
softest که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
open نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
soft که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
opened نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
plene administrative preter دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
certifies صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
parameter نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
this line does not scan وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
certifying صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com