English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
to purify from sin از قید گناه ازاد کردن
Other Matches
crime گناه کردن
to perpetrate a crime گناه کردن
to purify from sin از گناه پاک کردن
absolve کسی را از گناه بری کردن
absolved کسی را از گناه بری کردن
absolves کسی را از گناه بری کردن
absolving کسی را از گناه بری کردن
to acknowledge your own guilt [culpability] به گناه خود اقرار کردن
peccability ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
enfranchise ازاد کردن
set at large ازاد کردن
enfranchising ازاد کردن
releases ازاد کردن
emancipate ازاد کردن
cast loose ازاد کردن
emancipating ازاد کردن
set free ازاد کردن
liberates ازاد کردن
unwrap ازاد کردن
enfranchised ازاد کردن
unwraps ازاد کردن
liberate ازاد کردن
enfranchises ازاد کردن
unwrapping ازاد کردن
emancipates ازاد کردن
let loose ازاد کردن
unwrapped ازاد کردن
to let loose ازاد کردن
liberalization ازاد کردن
liberating ازاد کردن
emancipated ازاد کردن
release ازاد کردن
affranchize ازاد کردن
to let ship ازاد کردن
discharges ازاد کردن
discharge ازاد کردن
unstring ازاد کردن
enfranchize ازاد کردن
uncage ازاد کردن
unfix ازاد کردن
liberation ازاد کردن
released ازاد کردن
to set at large ازاد کردن
to set at liberty ازاد کردن
unloose ازاد کردن
let slip ازاد کردن
extrication ازاد کردن
let go ازاد کردن
deallocate ازاد کردن
freewheel ازاد زندگی کردن
unshackle از زنجیر ازاد کردن
freewheels ازاد زندگی کردن
setting free ازاد کردن برده
emancipation ازاد کردن برده
to discharge a guarantee ضمانتی را ازاد کردن
freewheeled ازاد زندگی کردن
untuck از بند ازاد کردن
disencumber ازقید ازاد کردن
disentanglement از بند ازاد کردن
manumit بنده را ازاد کردن
manumission ازاد کردن برده
trips ازاد کردن یاشکل کردن طناب
tripped ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trip ازاد کردن یاشکل کردن طناب
extricated خلاصی بخشیدن ازاد کردن
releases برگ مرخصی ازاد کردن
bail بقید کفیل ازاد کردن
release on bail به قید کفیل ازاد کردن
extricates خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricating خلاصی بخشیدن ازاد کردن
to release for a ransom با گرفتن فدیه ازاد کردن
unyoke از زیر یوغ ازاد کردن
back off ازاد بریدن قطع کردن
release برگ مرخصی ازاد کردن
released برگ مرخصی ازاد کردن
extricate خلاصی بخشیدن ازاد کردن
bail out به قید کفیل ازاد کردن
play بازی کردن حرکت ازاد داشتن
played بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays بازی کردن حرکت ازاد داشتن
hang out the laundry ازاد کردن چتر عقب پس ازعبور از خط پایان
space heater بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
totake شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
asserting حمایت کردن ازاد کردن
asserted حمایت کردن ازاد کردن
unbrace رها یا ازاد کردن شل کردن
assert حمایت کردن ازاد کردن
asserts حمایت کردن ازاد کردن
bail out به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
misdemeanour گناه
sinning گناه
fault گناه
niet culpable بی گناه
faulted گناه
sinned گناه
faults گناه
sinless بی گناه
offense گناه
vices گناه
vice- گناه
offense,etc گناه
pure of guilt بی گناه
vice گناه
irreproachable بی گناه
vises گناه
offenceless بی گناه
misdemeanours گناه
sin گناه
reproachless بی گناه
irreprehensible بی گناه
guilt گناه
deep dyed گناه
guiltless بی گناه
cleanhanded بی گناه
crime گناه
misdemeanor گناه
transgression گناه
blameless بی گناه
sackless بی گناه
offenses گناه
delict گناه
offence گناه
misdemeanors گناه
mortal sin گناه کبیره
peccabillo گناه کوچک
venial گناه صغیر
peccatophobia گناه هراسی
misdeeds جرم گناه
guilt feeling احساس گناه
misdeed جرم گناه
remission عذر گناه
resipiscence اقرار به گناه
resipiscent معترف به گناه
sin of the f. گناه جسم
deadly sin گناه کبیره
blame اشتباه گناه
sinned گناه ورزیدن
blamed اشتباه گناه
venial sin گناه صغیره
blames اشتباه گناه
transgression خطا گناه
blaming اشتباه گناه
sinning گناه ورزیدن
irreprovable بی گناه رد نکردنی
erring گناه کار
absolution آمرزش گناه
hamartophobia گناه هراسی
sin گناه ورزیدن
besetting sin گناه دست برندار
guilt گناه مجرمیت محکومیت
of malice prepense با قصد ارتکاب گناه
impemitently بااصرار در گناه کاری
to sin agaist god بخدا گناه ورزیدن
capital offence or crime گناه مستوجب اعدام
a guilty conscience [about] وجدان با گناه [بخاطر]
i am shaped in sin در گناه سرشته شده ام
the f.of adem گناه یا انحراف ادم
i may thank myself گناه از خودم است
incestuously با گناه نزدیکی بمحارم
incendiary crime گناه اتش انگیزی
in flagrant delict درعین ارتکاب گناه
impenitently بالجاجت در گناه کاری
d.sin گناه بزرگ عمدی
pardoner کشیش امرزنده گناه
to perpetrate a crime گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
own up <idiom> گناه رابه گردن گرفتن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
salvationism اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
infallible مصون از خطا منزه از گناه
puratorial پاک کننده گناه کفارهای
original sin نخستین گناه ادم ابوالبشر
capital گناه مستوجب اعدام سرمایه
sin of omission گناه فروگذاری از انجام امری
conscience-stricken دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
dewy-eyed معصوم و پاک چون کودک بی گناه
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
dewy eyed معصوم و پاک چون کودک بی گناه
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
impenitence سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
to feel a pang of guilt ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
parricidal وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
self administered ازاد
freeman ازاد
freemen ازاد
suspended floor کف ازاد
open ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com