English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (8 milliseconds)
English Persian
play hooky <idiom> از مدرسه یا کار دررفتن
Other Matches
abscond دررفتن
get out دررفتن
scuttling دررفتن
scuttles دررفتن
scuttled دررفتن
to run out دررفتن
run away with <idiom> دررفتن
flare از جا دررفتن
flares از جا دررفتن
to run away دررفتن
scuttle دررفتن
(get) carried away <idiom> ازکوره دررفتن
escaping دررفتن فرارکردن
quails ازمیدان دررفتن
escapes دررفتن فرارکردن
keep one's head above water قصر دررفتن
escape دررفتن فرارکردن
quail ازمیدان دررفتن
take a powder <idiom> دررفتن ،فرارکردن
lose one's temper <idiom> از کوره دررفتن
escaped دررفتن فرارکردن
take to the woods <idiom> دررفتن وپنهان شدن
absconding دررفتن رونشان ندادن
absconded دررفتن رونشان ندادن
absconds دررفتن رونشان ندادن
wear down <idiom> زوارچیزی دررفتن ،بااستفاده مکرر خراب شدن
school مدرسه
schoolmates هم مدرسه
schoolmate هم مدرسه
academies مدرسه
school mate هم مدرسه
school age سن مدرسه
school fellow هم مدرسه
schools مدرسه
academy مدرسه
school shooting تیراندازی در مدرسه
philosophy of the lyceum فلسفه مدرسه
unschooled مدرسه نرفته
schoolgirl دختر مدرسه
schoolgirls دختر مدرسه
schoolteacher معلم مدرسه
schoolteachers معلم مدرسه
schoolyard حیاط مدرسه
schoolyard محوطهی مدرسه
schoolyards حیاط مدرسه
schoolyards محوطهی مدرسه
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
head master مدیر مدرسه
janitor راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
school counselor مشاور مدرسه
janitors فراش مدرسه
janitors راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy مدرسه گریزی
trade school مدرسه حرفهای
trade schools مدرسه حرفهای
private schools مدرسه ملی
summer school مدرسه تابستانی
summer schools مدرسه تابستانی
schooling مدرسه رفتن
grammar school مدرسه ابتدایی
prep مدرسه مقدماتی
preliminary school مدرسه ابتدائی
grade school مدرسه ابتدایی
grammar schools مدرسه ابتدایی
school phobia مدرسه هراسی
janitor فراش مدرسه
private school مدرسه ملی
school تحصیل در مدرسه
technical school مدرسه فنی
schools تحصیل در مدرسه
schoolwork درس مدرسه
secondery school مدرسه متوسطه
satchel کیف مدرسه
satchels کیف مدرسه
senior high school مدرسه متوسطه
school truancy مدرسه گریزی
schoolmarm مدیره مدرسه
schoolma'am مدیره مدرسه
seminary مدرسه علوم دینی
seminaries مدرسه علوم دینی
technical college مدرسه عالی فنی
technical colleges مدرسه عالی فنی
scholastic اقتصادی مدرسه ایها
high schools مدرسه متوسطه دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
the school is out مدرسه تعطیل است
faculties اولیای مدرسه دانشکده
faculty اولیای مدرسه دانشکده
He ran away from scool . از مدرسه فرار کرد
school readiness امادگی ورود به مدرسه
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
The last school day. آخرین روز مدرسه
These shoes dont fit me. زنگ مدرسه خورده
schooltime ساعات درس مدرسه
prep مدرسه ابتدایی دبستان
school of tecnology مدرسه عالی فنی
junior college مدرسه فوق دیپلم
subprincipal معاون رئیس مدرسه
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
theological school مدرسه علوم دینی
PTA مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA's مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
schoolmasters نافم مدرسه مکتب دار
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
alma mater سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmaster نافم مدرسه مکتب دار
parochial school مدرسه وابسته به کلیسای بخش
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
to be excused [from work or school] معاف بودن [از کار یا مدرسه]
nursery schools مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
schoolmaster مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmasters مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
Children start school at the age of 7. بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
The boy is fresh from school. پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
whipping boy بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
grader جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com