Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
Other Matches
inferential
استنتاجی
a posteriori
استنتاجی
deductive
استنتاجی
illiative
استنتاجی
inductive
استنتاجی
inductional
استنتاجی
deductive method
روش استنتاجی
implied task
ماموریت استنتاجی
implied task
وفایف استنتاجی
implied mission
ماموریت استنتاجی
creature
مخلوق
wight
مخلوق
creatures
مخلوق
uncreated
غیر مخلوق
being
افریده مخلوق
increate
غیر مخلوق
created
افریده- مخلوق
blastie
مخلوق اعجوبه و زشت
immanence
بودن خدا در مخلوق
immanency
بودن خدا در مخلوق
grig
مخلوق کوچک مرغ پا کوتاه
merman
مخلوق نیمه ماهی ونیمه مرد
caissa
الهه شطرنج مخلوق سر ویلیام جونز
emergent
معلول
effecting
معلول
disabled
معلول
effect
معلول
due to
معلول
imperfective
معلول
effected
معلول
caused
معلول
dysgenic
معلول
handicapped
معلول
cause and effect
علت و معلول
effect and cause
معلول و علت
aurally handicapped
معلول شنیداری
a priori
از علت به معلول
physically handicapped
معلول جسمی
a posteriori
از معلول به علت
mentally handicapped
معلول ذهنی
visually handicapped
معلول دیداری
non compos mentis
دارای فکر معلول
effecting
عملی کردن معلول
effect
عملی کردن معلول
effected
عملی کردن معلول
due to
بعلت
by reason of
بعلت
on account of
بعلت
owing to
بعلت
causally
نسبت میان علت و معلول
apriori
ازعلت به معلول پی بردن استقرایی
causal nexus
رابطه میان علت و معلول
rehabilitant
بیمار یا معلول درحال نوتوانی
on
بعلت بطرف
whenas
بعلت اینکه
etiology
سبب و اثرشناسی مبجث علت و معلول
dynamic relation
روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
priori
باب پی کردن بردن از علت به معلول
guardian by nurture
قیم بعلت پرورش
posteriori
با پی بردن ازمعلول بعلت
deduction
استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
conk out
<idiom>
بعلت خستگی به خواب رفتن
time honored
مورد احترام بعلت قدمت
finality
اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
seized
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
cenogenesis
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
blows
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
aphonia
فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
blow
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
hydrogen embrittleness
فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
take over
بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
nominative subject
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
season cracking
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
attaint
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
bronchial asthma
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
bumpers
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
bumper
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bedsore
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
slaved
برده
bondman
برده
slaves
برده
slaving
برده
wrapt
برده
villains
برده
male salve
برده
serfs
برده
serf
برده
slave
برده
villain
برده
bondservant
برده
bondsman
برده
slaveholding
برده داری
manumission
ازادی برده
master slave
ارباب و برده
slave trade
برده فروشی
allottee
سهم برده
slaveholding
مالکیت برده
slavery
برده داری
mameluke
برده بنده
slave computer
کامپیوتر برده
enslaving
برده کردن
enslaves
برده کردن
enslaved
برده کردن
enslave
برده کردن
named
نام برده
slaveholder
برده دار
abrogates
از میان برده
abrogate
از میان برده
slaver
برده فروش
slave merchant
برده فروش
escaped slave
برده فراری
slaver
تاجر برده
above
نام برده
dealing in slaves
برده فروشی
slaveholder
صاحب برده
conspicuious consumption
بکار برده شد
overwrought
کار برده
stagnation thesis
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
manumission
ازاد کردن برده
rapt
برده شده مجذوب
setting free
ازاد کردن برده
echeloned displacement
تغییرموضع رده برده
bond servant
برده بدون مزدواجرت
To emancipate a slave.
برده ای را آزاد کردن
slave mode
حالت پیرو یا برده
proslavery
طرفداری از برده فروشی
above named
نام برده شده
named here under
نام برده درزیر
emancipation
ازاد کردن برده
master slave system
سیستم ارباب و برده
dysfunction
عمل یا کار معلول وغیر عادی عدم کار
prize poem
شعری که جایزه برده است
lastmentioned
اخر از همه نام برده
echeloned displacement
تغییر مکان رده برده
headed
رسیده
ripest
رسیده
riper
رسیده
ripe
رسیده
mellow
رسیده
mellows
رسیده
mellowing
رسیده
mellowed
رسیده
consummate
رسیده
consummating
رسیده
consummates
رسیده
consummated
رسیده
This letter has been tampered with .
در این نامه دست برده شده
holandric
منحصرا از طرف پدر ارث برده
floor length
رسیده بکف
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
ripely
بطور رسیده
in
:رسیده امده
in-
:رسیده امده
in wards
کالای رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
importing
کالای رسیده
full
بالغ رسیده
fullest
بالغ رسیده
maturation
رسیده شدن
overdue
موعد رسیده
new come
تازه رسیده
new arrived
تازه رسیده
approved
به تایید رسیده
climactic
باوج رسیده
full fledged
بالغ رسیده
imported
کالای رسیده
import
کالای رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
Inc
به ثبت رسیده
It's time
وقتش رسیده که
overripe
بسیار رسیده
jack in office
رسیده است
approvingly
به تایید رسیده
culminant
باوج رسیده
over ripe
زیاد رسیده
knee high
بزانو رسیده
full-fledged
بالغ رسیده
foreclosed
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
amnesia
ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
foreclose
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
love set
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
My legs fell asleep
[are numb]
.
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
he took her in to dinner
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com