English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English Persian
aliunde از منبع دیگر
Search result with all words
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
quotation marks کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
relay ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relayed ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relays ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
internetwork تعدادی شبکه متصل بهم با استفاده از bridge و roater که به کاربر یک شبکه امکان دستیابی به هر منبع در شبکه دیگر بدهد
Other Matches
ups منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source منبع خطی منبع شبکه
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
rootstock منبع
head spring منبع
receptacles منبع
receptacle منبع
small reservoir at well top منبع
cisterns منبع
cistern منبع اب
supplied منبع
resourc منبع
supply منبع
fountain منبع
fountains منبع
supplying منبع
origin منبع
cisterns منبع اب
source code کد منبع
cistern منبع
origins منبع
hotbeds منبع
hotbed منبع
water supplies منبع اب
wellspring منبع
water system منبع اب
water supply منبع اب
fount منبع
resource منبع
pools منبع
source منبع
pooled منبع
reference منبع
references منبع
pool منبع
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
power supply منبع تغذیه
mains supply منبع شبکه
power supplay منبع قدرت
image source منبع تصویر
illuminant منبع نور
resource management مدیریت منبع
power source منبع قدرت
resource sharing اشتراک منبع
word of mouth <idiom> از منبع موثق
heat supply منبع حرارتی
magnetic storage منبع مغناطیسی
wellhead منبع چشمه
lighting source منبع روشنایی
message source منبع پیام
light source منبع نور
power supply منبع انرژی
isogenous دارای یک منبع
voltage source منبع الکتریسیته
resource منبع ممر
authority منبع موثق
power supplay منبع تغذیه
neutron source منبع نوترون
information source منبع اطلاعات
radiation source منبع تشعشع
incandescent source منبع ملتهب
voltage source منبع قدرت
voltage source منبع ولتاژ
light point منبع روشنایی
resource file فایل منبع
system resource منبع سیستم
source of power منبع قدرت
source of power منبع انرژی
source program برنامه منبع
cold water supply منبع ابسرد
cold body منبع سرد
data source منبع داده
electron emitter منبع الکترون
second source منبع دوم
source listing لیست منبع
source data دادههای منبع
agency of communications منبع ارتباط
current supply منبع جریان
original منبع سرچشمه
originals منبع سرچشمه
source computer کامپیوتر منبع
source language زبان منبع
mines منبع مامن
resource allocation اختصاص منبع
source document سند منبع
store of value منبع ارزش
mined منبع مامن
mine منبع مامن
noise منبع تغذیه
noises منبع تغذیه
source routine روال منبع
energizer منبع انرژی
cooling water supply منبع اب سرد
attack origine محل یا منبع تک
energy supply منبع انرژی
excitation source منبع برانگیختگی
fountainhead منبع خبر
thermal reservoir منبع گرمایی
grid bias supply منبع ولتاژشبکه
thermal reservoir منبع گرما
source منبع منشاء
elevator boot منبع بالابر
elevated tanke منبع اب هوائی
source register ثبات منبع
source منبع برق
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
candlepower شدت نور یک منبع
site of the find منبع [باستان شناسی]
authority منبع صحیح و موثق
archeological site منبع [باستان شناسی]
low voltage supply منبع فشار ضعیف
bonanzas منبع عایدی مهم
bonanza منبع عایدی مهم
low frequency source منبع فرکانس پایین
magnetic energy storage منبع انرژی مغناطیسی
mechanical energy reservoir منبع انرژی الکتریکی
provenance منبع [باستان شناسی]
motor منبع نیروی مکانیکی
source listing لیست برداری منبع
radix پایه منبع اصلی
magnetic tape store منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
line source منبع خطی شکل
magnetic store حافظه یا منبع مغناطیسی
internal power supply منبع تغذیه داخلی
motor- منبع نیروی مکانیکی
turn off قط ع منبع تغذیه یک ماشین
goldmines منبع در آمد سرشار
gravy trains منبع در امد نامشروع
information resource management مدیریت منبع اطلاعات
gravy train منبع در امد نامشروع
cistern حوضچه ارامش منبع
cisterns حوضچه ارامش منبع
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
welding source منبع جریان جوش
switch قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switched قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
light source colour رنگ منبع نور
switches قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
resource sharing اشتراک گذاشتن منبع
x ray source منبع اشعه رونتگن
goldmine منبع در آمد سرشار
motors منبع نیروی مکانیکی
non renewable resource منبع بازگشت ناپذیر
non renewable resource منبع تجدید ناپذیر
voltage source منبع فشار الکتریکی
motored منبع نیروی مکانیکی
source data automation خودکاری داده منبع
adscititious دارای منبع خارجی
turn-offs قط ع منبع تغذیه یک ماشین
power supply switch کلید منبع تغذیه
power supply cable کابل منبع قدرت
turn-off قط ع منبع تغذیه یک ماشین
power supply cable کابل منبع تغذیه
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
mains power supply unit واحد منبع تغذیه شبکه
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
source data automation کنترل خودکار داده منبع
aircraft battery منبع الکتریکی برای هواپیما
gravy train منبع درامد بدون زحمت
gravy trains منبع درامد بدون زحمت
lay in <idiom> ذخیره منبع وموجودی چیزی
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
powering توقف منبع تغذیه الکتریکی
powered توقف منبع تغذیه الکتریکی
ghost signals علایم راداری بدون منبع
powers توقف منبع تغذیه الکتریکی
symbolic نوشتن برنامه به زبان منبع
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
symbolically نوشتن برنامه به زبان منبع
data packet منبع ارسال سری داده در یک بسته
source کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
switches یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switched یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switch یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
turn on وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
bare base فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
read in ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sags کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
sagged کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com