Dictiornary-Farsi | از میان نرفتنی نابود نشدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
indestructible	از میان نرفتنی نابود نشدنی


Other Matches

uncreate	نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
unforgettable	از یاد نرفتنی
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
medoterranean	واقع در میان چند زمین میان زمینی
non-existent	نابود
futtock	میان چوب میان تیر
intervenient	در میان اینده واقع در میان
goes	نابود شدن
extermination	نابود شدن
to go to pot	نابود شدن
perishability	نابود شدنی
give out <idiom>	نابود شده
annihilator	نابود کننده
to fall away	نابود شدن
annihilable	نابود شدنی
annihilating	نابود کردن
annihilates	نابود کردن
annihilated	نابود کردن
annihilate	نابود کردن
perishable	نابود شدنی
go	نابود شدن
destroyers	نابود کننده
destroyer	نابود کننده
to get somebody out of the way	کسی را نابود کردن
to pass a way	مردن نابود شدن
bactericidal	نابود کنندهء باکتری
self naughting	نابود سازی خود
t omelted away	کم کم نابود یا کوچک شدن
self destroyer	نابود کننده خود
extirpate	بکلی نابود کردن
perishes	تلف شدن نابود کردن
nuking	با جنگ افزارهستهای نابود کردن
perished	تلف شدن نابود کردن
destroy	ویران کردن نابود ساختن
nuke	با جنگ افزارهستهای نابود کردن
destroying	ویران کردن نابود ساختن
nukes	با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nuked	با جنگ افزارهستهای نابود کردن
destroys	ویران کردن نابود ساختن
perish	تلف شدن نابود کردن
Remove something root and branch.	چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
self annihilation	کشتن نفس خود نابود سازی
disposal	کشف شدن هدف نابود کردن
subversion	نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
anti-	برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
insolvable	حل نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
infeasible	نشدنی
indissoluble	حل نشدنی
inductile	خم نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
impalpability	حس نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
inexecutable <adj.>	نشدنی
inextricable	حل نشدنی
irresoluble	اب نشدنی
insoluble	حل نشدنی
impractical	نشدنی
unfeasible <adj.>	نشدنی
indefinable	توصیف نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
immiscible	امیخته نشدنی
immiscible	مخلوط نشدنی
intractile	کشیده نشدنی
impregnability	تسخیر نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
indelible	پاک نشدنی
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
inviolate	غصب نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
ineradicable	ریشه کن نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
imperishable	فاسد نشدنی
impalpable	لمس نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
invincible	مغلوب نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی
inapplicable	اجرا نشدنی
irrefragable	تسلیم نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
irremovable	معزول نشدنی
irresoluble	رها نشدنی ول
unforgettable	فراموش نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
unfailing	تمام نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
inexorable	تسلیم نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
intractable	رام نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
tameless	رام نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
never say die	رام نشدنی
insatiate	سیر نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
incommutable	سبک نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
unflappable	مایوس نشدنی
indocile	رام نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
inburnt	پاک نشدنی
inapproachable	نزدیک نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
inexhaustibility	تهی نشدنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
non-starters	کار نشدنی
non-starter	کار نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
incognizable	شناخته نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
incodensable	منقبض نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
implacability	نرم نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
unerring	اشتباه نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
indomitable	رام نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
implacability	ارام نشدنی
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
invisible	دیده نشدنی
illegibility	خوانده نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
insolubly	بطور حل نشدنی
an impossible act	کار نشدنی
insuppresible	موقوف نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
haunting	فراموش نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
insatiability	اقناع نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
psychophysics	علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
irredeemable	باز خرید نشدنی
irrecoverably	بطور وصول نشدنی
an inseparable prefix	سر واژه جدا نشدنی
indelibility	پاک نشدنی بودن
irreducible	ناکاستنی ساده نشدنی
impregnability	استواری ابستن نشدنی
intractably	بطور رام نشدنی
irremovable	برداشته نشدنی ثابت
ireversible	دگرگون نشدنی بر نگشتنی
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
ineffaceably	بطور پاک نشدنی
inseparably	بطور جدا نشدنی
indelibly	بطور پاک نشدنی
ineffaceable	محو نشدنی ماندگار
indomitably	بطور رام نشدنی
impossible	امکان نا پذیر نشدنی
incalculably	بطور شمرده نشدنی
infintesimal	کوچک خرد نشدنی
indissolubly	بطور منحل نشدنی
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
insuppresible	نخواباندنی پامال نشدنی
immiscibility	حالت مخلوط نشدنی
unrelenting	بیرحم نرم نشدنی
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
noninterchanging states	حالتهای تعویض نشدنی
nonperishable items	اقلام فاسد نشدنی
nonerasable storage	حافظه پاک نشدنی
indelible	محو نشدنی ماندگار
prohibited risk	خطر بیمه نشدنی
nonerasable storage	انباره پاک نشدنی
unmanagesble	رام نشدنی شرور
indissoluble	منحل نشدنی ماندگار
irreconcilable	جور نشدنی ناسازگار
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
drainless	پایان ناپذیر تمام نشدنی
impossibility	عدم امکان کار نشدنی