| Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
i profited by his advice |
از نظر او استفاده کردم |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| What have I done to offend you? |
من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟] |
| I was keeping my fingers crossed . |
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم ) |
| collective goods |
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود |
| i knocked at the door |
دق الباب کردم |
| i asked him a question |
پرسشی از او کردم |
| I am freezing ( to death) . |
از سرمایخ کردم |
| I am late. |
من دیر کردم. |
| I made a mistake . I was wrong. |
من اشتباه کردم |
| the trusty is that i forgot it |
فراموش کردم |
| eureka |
>من کشف کردم < |
| iwas late |
دیر کردم |
| It slipped my mind. |
آن را فراموش کردم. |
| i hid my self |
را پنهان کردم |
| i forgot all about it |
به کلی فراموش کردم |
| i made him go |
او راوادار به رفتن کردم |
| i had a quiet read |
فرصت پیدا کردم |
| i did that of my own free will |
این کار را کردم |
| I incurred a heavy loss. |
ضرر زیادی کردم |
| i made him go |
او را وادار کردم برود |
| i was too indulgent to him |
زیاد به او گذشت کردم |
| I invited her to lunch . I stood her a lunch . |
ناهار مهمانش کردم |
| i am through with my work |
ازکارفراغت پیدا کردم |
| What have I done to offend you? |
من چطور تو را ناراحت کردم؟ |
| i a the beauties of nature |
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم |
| I have a reservation. |
من قبلا رزرو کردم. |
| i managed to do it |
ان کار را درست کردم |
| I've run out of petrol. |
بنزین تمام کردم. |
| Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . |
هر چه سعی کردم نشد |
| I stayed up reading until midnight. |
تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم |
| I sent him packing. |
دست به سرش کردم. [اصطلاح] |
| the trusty is that i forgot it |
حقیقا امراینست که فراموش کردم |
| Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. |
هر طور کردم غلط درآمد |
| I have entangled myself with the banks . |
خودم را گرفتار بانک ها کردم |
| I was a fool ( naïve enough) to believe her . |
من را بگه که حرفهایش را باور کردم |
| i did all in my power |
انچه در توانم بود کردم |
| I had a long talk with him. |
با ایشان مفصلا" صحبت کردم |
| If I find the time . |
اگر وقت کنم ( کردم ) |
| i did my best |
منتهای کوشش خود را کردم |
the two books are a like |
با هردو یک جور معامله کردم |
| I thought so. |
منم همینطور فکر کردم. |
| Since I left school. |
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم |
| i saw him off the premises |
کردم تا ازعمارت بیرون رفت |
| i repaid his kindress in kind |
مهربانی او را عینا` تلافی کردم |
| i stated the facts |
چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم |
| i provided for his safety |
وسائل سلامت او را فراهم کردم |
| i made him my proxy |
او رااز جانب خود وکیل کردم |
| i did it for show |
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم |
I have settled all my accounts. |
همه حساب هایم را صاف کردم |
| i waved him nearer |
با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا |
| i did it only for your sake |
تنها به خاطرشما این کار را کردم |
| I reckoned him as my friend. |
اورا دوست خود حساب می کردم |
| I had a hell of a time to fix the engine. |
پدرم درآمد موتور رادرست کردم |
| I've shoveled snow all the morning. |
من تمام صبح برف پارو کردم. |
| Upon reflection , I realized that … |
دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ... |
| I stayed in concealment until the danger passed. |
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت |
| i am & out |
پنج لیره اشتباه حساب کردم |
| i gave up the idea |
ازان خیال صرف نظر کردم |
| I weighed myself today . |
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم ) |
| I found a hair in the soup . |
توی سوپ یک موبود (پیدا کردم ) |
| I shared out the money among four persons. |
پول را بین چهار نفر قسمت کردم |
| I expended all my capital on equipment. |
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم |
| I stamped on the spider . |
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم ) |
| I played every trick in the book . |
هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم ) |
| i owe for all my books |
پول همه کتابهای خود راقرض کردم |
| I ran away lest I should be seen . |
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم |
| I stand corrected. |
من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.] |
I areraged six hours a day. |
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم. |
| Did I say anything different? |
مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟ |
| dead time |
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود |
| dead freight |
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود |
| vertical |
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی |
| capacities |
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است |
free |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| freed |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| idled |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
| frees |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| idle |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
| capacity |
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است |
| idles |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
| freeing |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
| idlest |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
| I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. |
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم ) |
| I have been deceived in you . |
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم ) |
| I have thought long and hard about it. |
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم. |
| The news shocked me. |
این خبر مرا تکان داد (هول کردم ) |
| I accidentally locked myself out of the house. |
من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم. |
| fourth generation computers |
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند |
| bitmap |
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و... |
| quads |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
| composite demand |
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی |
| quad |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
| i lost my a |
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت |
| i thanked him for his trouble |
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم |
| bands |
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند |
| band |
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند |
| shareware |
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد. |
| ieee |
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود |
| duplexes |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
| duplex |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
| joint tenants |
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد |
| exerciser |
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید |
| common use |
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک |
| Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. |
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم . |
| wimps |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
| wimp |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
| PPP |
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود |
| Hamming code |
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود |
| defect skipping |
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است |
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! |
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد! |
| solenoid sweep |
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید |
| published |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| publish |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| publishes |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| wire |
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه |
| wires |
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه |
| oases |
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد |
| oasis |
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد |
| What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed |
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟ |
| i thought of you |
جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم |
| universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
reed |
شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.] |
| paperless |
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند |
| user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
stepped lines |
خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.] |
| scans |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
| scanned |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
| scan |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
| usages |
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن |
| usage |
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن |
| hollerith code |
سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند |
| TCP/IP |
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود |
| i attmpted to sing |
کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم |
| An opportunist. A time -server. |
آدم استفاده جو ( استفاده گر ) |
warp patterning |
طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.] |
| wireless network |
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند |
| profiteers |
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن |
| profiteer |
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن |
| microsoft |
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد |
| electronic |
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده |
| public |
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی |
| fiber |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fibres |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fibre |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
jute fiber |
[الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.] |
cable weft |
پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند] |
Soumak |
بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.] |
| exploit |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
| exploits |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
| exploiting |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
| utilization |
استفاده |
| acquisitions |
استفاده |
| beneficiary |
استفاده |
benefit |
استفاده |
| usages |
استفاده |
| profiteer |
استفاده چی |
| beneficiaries |
استفاده |
| profiteers |
استفاده چی |
| benefited |
استفاده |
| benefiting |
استفاده |
| footwork |
استفاده از پا |
| use |
استفاده |
| misuser |
سو استفاده از حق |
| acquisition |
استفاده |
| usage |
استفاده |
| gainings |
استفاده |
| uses |
استفاده |
| inutile |
بی استفاده |
| serviceability |
قابلیت استفاده |
| to a. one self of |
استفاده کردن از |
| to make much of |
استفاده کردن از |
| time utility |
استفاده از زمان |
| to make use of |
استفاده کردن از |
| to play upon |
سو استفاده کردن از |
| to take a of |
استفاده کردن از |
| unprofitable |
غیرقابل استفاده |
| to trade on |
سو استفاده کردن از |
| avail |
فایده استفاده |
| virgin |
استفاده نشده |
| virgins |
استفاده نشده |
| user cost |
هزینه استفاده |
| usability |
قابلیت استفاده |
| graft |
سوء استفاده |
| grafted |
سوء استفاده |
| grafts |
سوء استفاده |
| misuse |
سوء استفاده |
| misused |
سوء استفاده |
abusive |
سوء استفاده |
| utilizer |
استفاده کننده |
| use by value |
استفاده با ارزش |
| value in use |
ارزش استفاده |
| misusing |
سوء استفاده |
| utilization |
استفاده عملی |
| ill use |
سوء استفاده |
| misuses |
سوء استفاده |
| use value |
ارزش استفاده |
| xmodem |
استفاده میشود |
| seat of the pants |
استفاده از تجربه |
| loots |
استفاده نامشروع |
| procedures |
طرق استفاده |
| looted |
استفاده نامشروع |