English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (15 milliseconds)
English Persian
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
Search result with all words
ramp بالا بردن یاپایین اوردن
ramps بالا بردن یاپایین اوردن
gain سود بردن
gain فایده بردن
gain سود بردن بهره
gained سود بردن
gained فایده بردن
gained سود بردن بهره
gains سود بردن
gains فایده بردن
gains سود بردن بهره
strain اصل زودبکار بردن
strains اصل زودبکار بردن
swamp درباتلاق فرو بردن
swamped درباتلاق فرو بردن
swamping درباتلاق فرو بردن
swamps درباتلاق فرو بردن
application به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
word لغات رابکار بردن
worded لغات رابکار بردن
erase اثارچیزی رااز بین بردن
erased اثارچیزی رااز بین بردن
erases اثارچیزی رااز بین بردن
erasing اثارچیزی رااز بین بردن
rack رنج بردن
racked رنج بردن
racks رنج بردن
wracked رنج بردن
wracks رنج بردن
sense پی بردن
sensed پی بردن
senses پی بردن
update مطابق روز پیش بردن
updated مطابق روز پیش بردن
updates مطابق روز پیش بردن
pack بارکردن بردن
packs بارکردن بردن
lead بردن
lead جلو بردن تیر از هدف
leads بردن
leads جلو بردن تیر از هدف
realised پی بردن
realises پی بردن
realising پی بردن
realize پی بردن
realized پی بردن
realizes پی بردن
realizing پی بردن
bear : بردن
bear بردن
bears : بردن
bears بردن
share سهم بردن
share شرکت داشتن در سهم بردن
shared سهم بردن
shared شرکت داشتن در سهم بردن
shares سهم بردن
shares شرکت داشتن در سهم بردن
hand بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
handing بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
crawling کوشش بازیگر در بردن توپ
telescope تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
telescopes تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
hibernate زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernated زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernates زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernating زمستان را دربیهوشی بسر بردن
specifies مخصوصانام بردن
specify مخصوصانام بردن
specifying مخصوصانام بردن
hands on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands-on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
name نامیدن نام بردن
names نامیدن نام بردن
advance پیش بردن
advances پیش بردن
advancing پیش بردن
advancing جلو بردن
pleasure لذت بردن
pleasures لذت بردن
ante : بالا بردن
tweak بالا بردن
tweaked بالا بردن
tweaking بالا بردن
tweaks بالا بردن
benefit فایده بردن
benefit اعانه سود بردن
benefited فایده بردن
benefited اعانه سود بردن
benefiting فایده بردن
benefiting اعانه سود بردن
profit سود بردن
profit منفعت بردن
profit سود بردن منفعت کردن
profited سود بردن
profited منفعت بردن
profited سود بردن منفعت کردن
profits سود بردن
profits منفعت بردن
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
to push out پیش بردن جلو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
in error <adj.> نادرست
imprecise نادرست
false نادرست
crooked نادرست
spurious نادرست
false code کد نادرست
unsafe نادرست
inexact نادرست
phony نادرست
out of order نادرست
out of a نادرست
out of trim نادرست
infirmly نادرست
inconsequent نادرست
inconsecutive نادرست
dishonest نادرست
amiss نادرست
impure نادرست
sinister کج نادرست
trumped-up نادرست
trumped up نادرست
inaccurate نادرست
unfairly نادرست
erroneous نادرست
phonies نادرست
phoneys نادرست
phoney نادرست
false <adj.> نادرست
wrongful نادرست
foulest نادرست
fouler نادرست
foul نادرست
unfair نادرست
fouls نادرست
fouled نادرست
foul play کار نادرست
mistranslation ترجمه نادرست
unsound ناخوش نادرست
wrong answers پاسخهای نادرست
chuck پرتاب نادرست
improper نامناسب نادرست
vicious بدطینت نادرست
wrongfully بطور نادرست
misinformation خبر نادرست
miscue ضربه نادرست
chucks پرتاب نادرست
chucked پرتاب نادرست
wrong information اطلاعات نادرست
missatement گفته نادرست
inexactly بطور نادرست
mispronunciation تلفظ نادرست
false ساختگی نادرست
by indirection با وسائل نادرست
inaccurately بطور نادرست
heterography املای نادرست
foul bill of lading بارنامه نادرست
false code رمز نادرست
mispronunciations تلفظ نادرست
fallacy of composition تعمیم نادرست
inaccurate نادرست یا غلط
jackleg ناشی نادرست
paralogism قیاس نادرست
misconstructions تفسیر نادرست
misconstructions تعبیر نادرست
misconstruction تفسیر نادرست
misconstruction تعبیر نادرست
mispronounciation تلفظ نادرست
error عقیده نادرست
errors عقیده نادرست
distractor گزینه نادرست
untrue نادرست خائن
false information خبر نادرست
false information اطلاعات نادرست
malfunctioned نادرست عمل کردن
malfunction نادرست عمل کردن
true false questions پرسشهای درست- نادرست
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
lies سخن نادرست گفتن
wild cat بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
mininformation اطلاع یا خبر نادرست
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
malfunctions نادرست عمل کردن
paralpgize قیاس نادرست ساختن
prismatic spectacles عینک نادرست نما
incorrect نادرست یا به همراه خطا
lied سخن نادرست گفتن
foozle بدساختن ضربت نادرست
lie سخن نادرست گفتن
suggestio falsi افهار و اعلام نادرست
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
ungrammatical مخالف ایین دستور نادرست
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
false start اغاز نادرست خطا در شروع
an i calculation حساب نادرست یا غیر دقیق
mal خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
logical معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
boolean operation یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skews میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing میزان کردن چیزی به صورت نادرست
zero 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
contamination ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
zeros 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
ambiguity خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguities خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
zeroes 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
semantics خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
grammatical error استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
hazard خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
grafted پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarded خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarding خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
logical خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
debounce جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
hazards خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
mis پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
graft پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
mis- پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
neither nor function تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
denial تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
cancelling کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
denials تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
boolean operation کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
palettes تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palette تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
gap سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
negative سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negatives سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
gaps سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
aliasing اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
bombed یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
spacer امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
check سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checks سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checked سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
inequivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
equivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
win بردن
drives بردن
go away with بردن
find out پی بردن
wins بردن
remove بردن
removes بردن
conveyed بردن
conveying بردن
conveys بردن
lead به سر بردن
live به سر بردن
retract تو بردن
retracted تو بردن
retracting تو بردن
retracts تو بردن
convey بردن
steers بردن
steered بردن
carry away از جا در بردن
transports بردن
transporting بردن
transported بردن
transport بردن
hock پی بردن
drive بردن
make away with <idiom> بردن
steer بردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com