English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
to pull out از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
Other Matches
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
to pull in داخل واگن خانه شدن
to chop out بیرون امدن
shoot forth بیرون امدن
extrusion بیرون امدن
extruding بیرون امدن
shoot-outs بیرون امدن
extrudes بیرون امدن
shoot-out بیرون امدن
to shoot forth بیرون امدن
to run out بیرون امدن
to puff out پف پف بیرون امدن
issues بیرون امدن
issued بیرون امدن
to come out بیرون امدن
extrude بیرون امدن
pull-out بیرون امدن
pull out بیرون امدن
emerge بیرون امدن
pull-outs بیرون امدن
extruded بیرون امدن
to get over بیرون امدن
issue بیرون امدن
emerged بیرون امدن
emerges بیرون امدن
emerging بیرون امدن
shoot out بیرون امدن
transpire بیرون امدن نشرکردن
transpiring بیرون امدن نشرکردن
exuding بیرون امدن افشاندن
exudes بیرون امدن افشاندن
exuded بیرون امدن افشاندن
exude بیرون امدن افشاندن
transpired بیرون امدن نشرکردن
transpires بیرون امدن نشرکردن
protruding بیرون انداختن پیش امدن
protrude بیرون انداختن پیش امدن
protruded بیرون انداختن پیش امدن
emanate سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanated سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanating سرچشمه گرفتن بیرون امدن
let out اجازه بیرون امدن دادن
emanates سرچشمه گرفتن بیرون امدن
protrudes بیرون انداختن پیش امدن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
hatches تخم دادن جوجه بیرون امدن
pullout لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
hatch تخم دادن جوجه بیرون امدن
to wriggle one's way بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
hatched تخم دادن جوجه بیرون امدن
out <adv.> بیرون از خانه
Outside the house. بیرون از خانه
dog paddle شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
project ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
variable camber flap فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
We move out on the 1st. ما یکم از خانه بیرون می آییم.
bends بیرون امدن حبابهای گاز ازبافتهای بدن و اختلال درگردش خون
disforest ازحال جنگلی بیرون امدن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
parlour car در راه اهن واگن باشکوه واگن سالونی
Most home helps prefer to live out. بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb> بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
string یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
to puff up کپه کپه بیرون امدن
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
eject بیرون راندن بیرون انداختن
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
wagon واگن
tram car واگن
wagons واگن
car واگن
waggon واگن
car railway carriage واگن
waggons واگن
cars واگن
waggoner واگن چی
wagoner واگن چی
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
ingot buggy واگن شمش
tram واگن برقی
piggybacks واگن مسطح
ingot car واگن شمش
minecar واگن معدن
piggyback واگن مسطح
diners واگن رستوران
diner واگن رستوران
freight cars واگن باری
trolleys واگن برقی
freight car واگن باری
trolley واگن برقی
ladle truck واگن چمچه
crane trolley واگن بالابر
trams واگن برقی
ingot chariot واگن شمش
trucks واگن قطار
gondolas واگن سربازبر
station wagon استیشن واگن
bogie واگن تخت
tramcar واگن شهری
rail tank car واگن نفت کش
camion واگن روباز
trolly واگن برقی
horse car واگن اسبی
wagonette واگن کوچک
wain گاری واگن
van واگن باری
vans واگن باری
fright car واگن باری
springboards واگن سبک
springboard واگن سبک
palace car واگن باشکوه
passanger واگن مسافری
passenger car واگن مسافری
charging car واگن بارگیری
platform car واگن بی لبه
wainwright واگن ساز
bogie واگن بی لبه
trucking واگن قطار
trucked واگن قطار
truck واگن قطار
gondola واگن سربازبر
horsecar واگن اسبی
luggage van واگن بار
station wagons استیشن واگن
railroad carriage واگن باری
wagon master مسئول واگن
waggoner مامور واگن
sleepers واگن تختخواب دار
coached واگن راه اهن
coaches واگن راه اهن
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کجاست؟
sleeping carriage واگن تختخواب دار
Where is the sleeping car? واگن خواب کجاست؟
coach واگن راه اهن
luggage van واگن اسباب و اثاثیه
trolley car واگن برقی شهری
waggon با واگن حمل کردن
delivery car واگن تحویل دهنده
dining cars واگن رستوران قطار
saloon car واگن سالن دار
trolleybus واگن برقی شهری
sleeper واگن تختخواب دار
dining car واگن رستوران قطار
car واگن راه اهن
cars واگن راه اهن
vans واگن باری سرپوشیده
tramlines خط مخصوص واگن برقی
railroad car واگن راه اهن
wagons با واگن حمل کردن
tramline خط مخصوص واگن برقی
waggons با واگن حمل کردن
railway wagon واگن راه اهن
boxcar یکنوع واگن باری
wagon با واگن حمل کردن
rail tanker واگن مخزن دار
van واگن باری سرپوشیده
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
coke watering car واگن ویژه ذغال شویی
coke charging car واگن بار گیری ذغال کک
trucked واگن روباز چرخ باربری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com