Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
to look back
از پیشرفت خودداری کردن
Other Matches
abstained
خودداری کردن
geuk gei
خودداری کردن
withold
خودداری کردن از
abstaining
خودداری کردن
abstains
خودداری کردن
hold in
خودداری کردن
forborne
خودداری کردن
keep up
خودداری کردن
abstain
خودداری کردن
keep a straight face
از خنده خودداری کردن
receded
عقب کشیدن خودداری کردن از
recede
عقب کشیدن خودداری کردن از
recedes
عقب کشیدن خودداری کردن از
receding
عقب کشیدن خودداری کردن از
hold out
حاکی بودن از خودداری کردن از
withholds
مضایقه داشتن خودداری کردن
contained
شامل بودن خودداری کردن
contains
شامل بودن خودداری کردن
contain
شامل بودن خودداری کردن
withholding
مضایقه داشتن خودداری کردن
withhold
مضایقه داشتن خودداری کردن
withheld
مضایقه داشتن خودداری کردن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
forbear
امساک کردن خودداری کردن از
forbears
امساک کردن خودداری کردن از
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
progresses
پیشرفت کردن
to make headway
پیشرفت کردن
come along
پیشرفت کردن
progressing
پیشرفت کردن
get ahead
<idiom>
پیشرفت کردن
to make progress
پیشرفت کردن
here goes
<idiom>
پیشرفت کردن
make a dent in
<idiom>
پیشرفت کردن
thriving
پیشرفت کردن
progressed
پیشرفت کردن
furthers
پیشرفت کردن
further
پیشرفت کردن
to make way
پیشرفت کردن
furthered
پیشرفت کردن
to unfold
پیشرفت کردن
to gain ground
پیشرفت کردن
furthering
پیشرفت کردن
progress
پیشرفت کردن
thrives
پیشرفت کردن
thrived
پیشرفت کردن
thrive
پیشرفت کردن
upgrading
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgraded
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrade
پیشرفت دادن تقویت کردن
to make p in one's studies
در تحصیلات خود پیشرفت کردن
upgrades
پیشرفت دادن تقویت کردن
improves
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
prospered
کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospers
کامیاب شدن پیشرفت کردن
improve
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
prosper
کامیاب شدن پیشرفت کردن
improving
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
prospering
کامیاب شدن پیشرفت کردن
flourishes
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourished
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourish
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
forearance
خودداری
abstinence
خودداری
self-possession
خودداری
self-control
خودداری
composure
خودداری
equanimity
خودداری
abstentions
خودداری
self command
خودداری
forbearance
خودداری
self control
خودداری
abstention
خودداری
self possession
خودداری
continence
خودداری
editor
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
dishonours
خودداری از پرداخت
dishonouring
خودداری از پرداخت
dishonored
خودداری از پرداخت
dishonour
خودداری از پرداخت
restraints
نگهداری خودداری
dishonors
خودداری از پرداخت
restraint
نگهداری خودداری
dishonoring
خودداری از پرداخت
forbore
خودداری کرد
holdouts
خودداری از بازی
holdout
خودداری از بازی
dishonoured
خودداری از پرداخت
self control
قوه خودداری
realistic deterrence
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
abstention
خودداری ازدادن رای
self repression
مسک نفس خودداری
sit out
خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
conscientious objection
خودداری از خدمت سربازی
to abstain from something
خودداری
[ازدادن رای ]
abstentions
خودداری ازدادن رای
abstaining
خودداری داوران ازدادن رای
abstained
خودداری داوران ازدادن رای
abstains
خودداری داوران ازدادن رای
abstain
خودداری داوران ازدادن رای
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
escapism
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
saving
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
prohibition
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
growth
پیشرفت
promotions
پیشرفت
progression
پیشرفت
achievements
پیشرفت
promotion
پیشرفت
lifted
پیشرفت
advancing
پیشرفت
advances
پیشرفت
lifting
پیشرفت
achievement
پیشرفت
undeveloed
بی پیشرفت
attainment
پیشرفت
going
پیشرفت
achievement age
سن پیشرفت
proceedings
پیشرفت ها
growths
پیشرفت
accomplishment
پیشرفت
advances
پیشرفت ها
progression
پیشرفت
improvement
پیشرفت
progress
پیشرفت
advance
پیشرفت
furtherance
پیشرفت
advancement
پیشرفت
attainments
پیشرفت
progressing
پیشرفت
progressions
پیشرفت
improvement
پیشرفت
advancing
<adj.>
پیشرفت
lift
پیشرفت
progresses
پیشرفت
advance
پیشرفت
progressed
پیشرفت
underdeveloped
کم پیشرفت
improvements
پیشرفت
headway
پیشرفت
head way
پیشرفت
advance
پیشرفت
development
پیشرفت
lifts
پیشرفت
progress
پیشرفت
developments
پیشرفت
advance
پیشرفت پیشروی
velocity of advance
تندی پیشرفت
Luddite
پیشرفت گریز
reaction progress
پیشرفت واکنش
progressivist
پیشرفت گرای
progress chaser
نافر پیشرفت
obstructionist
از پیشرفت کارمجلس را از
improvement curve
منحنی پیشرفت
beats
پیشرفت زنش
rise
پیشرفت ترقی
beat
پیشرفت زنش
rises
پیشرفت ترقی
capability
استعداد پیشرفت
proceeding
پیشرفت طرز
Luddites
پیشرفت گریز
advances
پیشرفت پیشروی
ongoing
درحال پیشرفت
advancing
پیشرفت پیشروی
advances
: پیشروی پیشرفت
progressing
پیشرفت کار
developments
رشد پیشرفت
development
رشد پیشرفت
becalms
از پیشرفت بازداشتن
becalming
از پیشرفت بازداشتن
becalmed
از پیشرفت بازداشتن
becalm
از پیشرفت بازداشتن
degree of advancement
درجه پیشرفت
developmental stage
مرحله پیشرفت
economic progress
پیشرفت اقتصادی
achievement curve
منحنی پیشرفت
achievement motive
انگیزه پیشرفت
progresses
پیشرفت پیشروی
technical progress
پیشرفت فنی
progressing
پیشرفت پیشروی
progresses
پیشرفت کار
progressed
پیشرفت کار
progressed
پیشرفت پیشروی
progress
پیشرفت کار
the a of the army
پیشرفت ارتش
achievement test
آزمون پیشرفت
n achievement
نیاز پیشرفت
achievement need
نیاز پیشرفت
technological improvement
پیشرفت فنی
academic achievement
پیشرفت تحصیلی
scholastic achievement
پیشرفت تحصیلی
accession
دخول پیشرفت
progress of negotiations
پیشرفت مذاکرات
blooming
پیشرفت کننده
achievement quotient
بهر پیشرفت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com