English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 249 (27 milliseconds)
English Persian
pre arrange از پیش ترتیب دادن
pre arrenge از پیش ترتیب دادن
Search result with all words
structure ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structuring ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
sequence ترتیب دادن
sequences ترتیب دادن
print روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
printed روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
prints روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
marshal به ترتیب نشان دادن
marshaled به ترتیب نشان دادن
marshaling به ترتیب نشان دادن
marshalled به ترتیب نشان دادن
marshals به ترتیب نشان دادن
range قرار دادن متن در یک ترتیب معین
ranged قرار دادن متن در یک ترتیب معین
ranges قرار دادن متن در یک ترتیب معین
arrange ترتیب دادن اراستن
arranged ترتیب دادن اراستن
arranges ترتیب دادن اراستن
arranging ترتیب دادن اراستن
agree ترتیب دادن درست کردن
agreeing ترتیب دادن درست کردن
agrees ترتیب دادن درست کردن
dress ترتیب دادن
dresses ترتیب دادن
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
ordain ترتیب دادن
ordained ترتیب دادن
ordaining ترتیب دادن
ordains ترتیب دادن
adhibit ترتیب دادن پذیرفتن
alphabetize قرار دادن به ترتیب حروف الفبا
arrengement ترتیب دادن
prearrange قبلا ترتیب دادن
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
to get up بلندکردن ترتیب دادن
to map out ترتیب دادن
To arrange (fix up) something. ترتیب کاری را دادن
to arrange matters ترتیب دادن امور
to dress a salad with mayonnaise مزین کردن [ترتیب دادن ] سالاد با مایونز
Other Matches
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
assortments ترتیب
anomalies بی ترتیب
in series به ترتیب
system ترتیب
irregular بی ترتیب
systems ترتیب
to order <idiom> به ترتیب
regvlarity ترتیب
kelter ترتیب
serialization ترتیب
to make an arrangement ترتیب
regularity ترتیب
anomaly بی ترتیب
sequence ترتیب
lay out ترتیب
ordering ترتیب
assortment ترتیب
set up ترتیب
managements ترتیب
kelter or kilter ترتیب
management ترتیب
arramgement ترتیب
arrangements ترتیب
disorderly بی ترتیب
arrangement ترتیب
organizations ترتیب
organization ترتیب
order ترتیب
arrangment ترتیب
collocation ترتیب
out of kelter بی ترتیب
ordonnance ترتیب
regularities ترتیب
organisations ترتیب
configurations ترتیب
orderless بی ترتیب
configuration ترتیب
respectively به ترتیب
pial بی ترتیب
arr ترتیب
random بی ترتیب
randomly بی ترتیب
catenation ترتیب
orderliness ترتیب
immethodical بی ترتیب
sequences ترتیب
ataxic بی ترتیب
rearrangements ترتیب مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
system نظم ترتیب
sequencer ترتیب سنج
sequencing ترتیب گذاری
sequencing ترتیب دهی
sequence number شماره ترتیب
expandede order ترتیب مبسوط
disordered بی ترتیب اشفته
gradational به ترتیب درجه
tactics نظم و ترتیب
make-up ترتیب گریم
fifo به ترتیب ورود
sequence control کنترل ترتیب
sequence check مقابله ترتیب
sequence counter ترتیب شمار
line up به ترتیب ایستادن
at the same time [on the other hand] <adv.> به ترتیب دیگر
in chronological order به ترتیب تاریخ
arrangement ترتیب اصلاح
runs ترتیب محوطه
systems نظم ترتیب
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
sort key کلید ترتیب
run ترتیب محوطه
sort order نظم ترتیب
arrangement ترتیب تنظیم
on the other hand <adv.> به ترتیب دیگر
firing order ترتیب احتراق
line-up به ترتیب ایستادن
line-ups به ترتیب ایستادن
alternatively <adv.> به ترتیب دیگر
arrangements ترتیب تنظیم
arrangements ترتیب اصلاح
first in first out به ترتیب ورود
apart from that <adv.> به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> به ترتیب دیگر
indue order به ترتیب صحیح
order of battle ترتیب نیرو
rough and tumble بی نظم و ترتیب
disciplining تادیب ترتیب
calling sequence ترتیب فراخوانی
castrametation فن ترتیب اردو
march order ترتیب راهپیمایی
word order ترتیب واژه ها
collating sequence ترتیب تلفیقی
untune بی ترتیب کردن
alphabetical order ترتیب رکوردها
instrumentation ترتیب اهنگ
on the other side <adv.> به ترتیب دیگر
layouts ترتیب وسایل
layout ترتیب وسایل
compose sequence ترتیب ساختگی
lighting scheme ترتیب روشنایی
birth order ترتیب ولادت
permanencies ترتیب همیشگی
disciplines تادیب ترتیب
chronological به ترتیب تاریخ
partial order پاره ترتیب
partial order ترتیب جزئی
permanency ترتیب همیشگی
on this <adv.> به این ترتیب
hereto <adv.> به این ترتیب
for this purpose <adv.> به این ترتیب
concerning this <adv.> به این ترتیب
as to that <adv.> به این ترتیب
schemes ترتیب رویه
schemed ترتیب رویه
scheme ترتیب رویه
In this order. In this way. باین ترتیب
discipline تادیب ترتیب
ascending order ترتیب صعودی
sequences رشته ترتیب
connecting arrangement ترتیب پیوسته
rearrngement ترتیب مجد د
curialism ترتیب دربارپاپ
decreasing order ترتیب کاهنده
trained نظم ترتیب
data set ترتیب داده
relative location ترتیب نسبی
formation ترتیب قرارگرفتن
trains نظم ترتیب
precedence ترتیب تقدم
descending order ترتیب نزولی
hereunto <adv.> به این ترتیب
descending sort ترتیب نزولی
rating ترتیب تقدم
desultorily بطور بی ترتیب
ratings ترتیب تقدم
kelter بی ترتیب مختل
orchestrations ترتیب هم اهنگی
sequence رشته ترتیب
control sequence ترتیب کنترل
orchestration ترتیب هم اهنگی
critical assembly ترتیب بحرانی
train نظم ترتیب
random fill خاکریز بی ترتیب
connecting arrangement ترتیب متصل
fifo خروج به ترتیب ورود
force designator شماره ترتیب یکان
ordered دارای نظم و ترتیب
dictionary sort ترتیب واژه نامهای
basic circuit arrangement ترتیب مدار ساده
order ترتیب انجام کار
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological ترتیب زمانی وقوع
well-ordering خوش ترتیب [ریاضی]
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
pagination ترتیب صفحات در کتاب
queued که به ترتیب بررسی می شوند
coarse adjustment نظم و ترتیب دانهای
good order خوش ترتیب [فلسفه]
daa ترتیب دستیابی داده ها
alphabetically به ترتیب حروف الفبا
queues که به ترتیب بررسی می شوند
queueing که به ترتیب بررسی می شوند
alphabetically به ترتیب حروف تهجی
chime ترتیب زنگهای موسیقی
alphabetical order به ترتیب حروف الفبا
bibliotic مربوط به ترتیب کتب
bell and hopper arrangement ترتیب قیف و مخروط
flow cycle مدار ترتیب کار
queue که به ترتیب بررسی می شوند
data access arangement ترتیب دستیابی داده ها
desultory بی ترتیب درهم و برهم
sequence of command ترتیب توالی فرامین
chiming ترتیب زنگهای موسیقی
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
chimes ترتیب زنگهای موسیقی
chimed ترتیب زنگهای موسیقی
rearrngement ترتیب دوم باره
lifo به ترتیب عکس ورود
lexicographic order ترتیب لغت نویسی
sequence number شماره ترتیب توالی
input output order ترتیب ورودی- خروجی
sequentially یکی پس از دیگری به ترتیب
last in first out به ترتیب عکس ورود
issue priority ترتیب تقدم توزیع
record layout ترتیب کلی رکوردها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com