English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 304 (39 milliseconds)
English Persian
preset از پیش تنظیم کردن
pre-set از پیش تنظیم کردن
pre-sets از پیش تنظیم کردن
pre-setting از پیش تنظیم کردن
Search result with all words
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune تنظیم کردن
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes تنظیم کردن
align تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns تنظیم کردن تطبیق کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrate تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate تنظیم کردن
calibrated تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated تنظیم کردن
calibrates تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates تنظیم کردن
calibrating تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating تنظیم کردن
mount تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mounts تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
regulate تنظیم کردن
regulated تنظیم کردن
regulates تنظیم کردن
regulating تنظیم کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
pilot اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilots اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
image تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
set بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
setting up بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
adjustment تنظیم کردن
adjustments تنظیم و میزان کردن
adjustments تنظیم کردن
locate 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
zero قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zero تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero روی صفر تنظیم کردن
zeroes قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeroes روی صفر تنظیم کردن
zeros قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros روی صفر تنظیم کردن
edit تصحیح کردن تنظیم کردن
edit تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited تصحیح کردن تنظیم کردن
edited تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
spot تنظیم تیر کردن
spots تنظیم تیر کردن
order سفارش دادن تنظیم کردن
control نظارت کردن تنظیم کردن
controlling نظارت کردن تنظیم کردن
controls نظارت کردن تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
regiments تنظیم کردن
clock مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clocks مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
adjust تنظیم کردن
adjusting تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusting تنظیم کردن
adjusting میزان کردن تنظیم کنید
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusts تنظیم کردن
adjusts میزان کردن تنظیم کنید
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
timing تنظیم زمان عمل کردن موتور
attend تنظیم کردن
attending تنظیم کردن
attends تنظیم کردن
regularised تنظیم کردن
regularises تنظیم کردن
regularising تنظیم کردن
regularize تنظیم کردن
regularized تنظیم کردن
regularizes تنظیم کردن
regularizing تنظیم کردن
compensate تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
billing صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
pressurises فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
Other Matches
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
stet processus گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
set out شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
to draw out تنظیم کردن
set up تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
frame تنظیم کردن
make out تنظیم کردن
classifying تنظیم کردن
formulated تنظیم کردن
formulating تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
to put in to shape تنظیم کردن
lay down تنظیم کردن
lineup تنظیم کردن
to draw up تنظیم کردن
redact تنظیم کردن
formulate تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
to make out تنظیم کردن
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
reconstitute تنظیم مقیاس کردن
reconstituted تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes تنظیم مقیاس کردن
ranging تنظیم کردن اسلحه
reconstituting تنظیم مقیاس کردن
set the clock ساعت را تنظیم کردن
ranging تنظیم تیر کردن
draw up کارها را تنظیم کردن
tune up موتور را تنظیم کردن
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
to draw up a contract قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
replenishing تنظیم کردن روغن سلاحها
sight in تنظیم کردن دید در تفنگ
replenished تنظیم کردن روغن سلاحها
replenish تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes تنظیم کردن روغن سلاحها
pressurize فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizes فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
indicts علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indict علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
zero beat تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
wake up تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
to balance out میزان کردن [تنظیم کردن ]
adapt تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
adapts تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
to kern کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
halving adjustment تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
config.sys در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
infinity method روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
regulation تنظیم
adjustments تنظیم
spreading تنظیم
timing تنظیم
calibration تنظیم
regularization تنظیم
formulation تنظیم
shaping regulating تنظیم
adjustment تنظیم
set out تنظیم
alignment تنظیم
alignments تنظیم
family planning تنظیم خانواده
adjustments تنظیم تطبیق
thermostatic regulation تنظیم با دماپای
adjusted تنظیم شده
regulator تنظیم کننده
vertical justification تنظیم عمودی
air adjustment تنظیم هوا
voltage regulation تنظیم ولتاژ
adjustment of rools تنظیم غلطک
adjusability قابلیت تنظیم
tuneable تنظیم پذیر
tunably تنظیم پذیر
will adjust تنظیم می کنم
tunable تنظیم پذیر
trigger control تنظیم با ماشه
automatic regulation تنظیم خودکار
hand regulation تنظیم با دست
adjusting point نقطه تنظیم
adjustment of fire تنظیم تیر
vertical adjustment تنظیم عمودی
check valve شیر تنظیم
fine setting تنظیم میکرومتری
regulators تنظیم کننده
crystal control تنظیم با بلور
cam type regulation تنظیم بادامکی
frequency tuning تنظیم فرکانس
framer تنظیم کننده
carburetor adjustment تنظیم کاربراتور
focusing control تنظیم تمرکز
adjustable تنظیم پذیر
fine adjustment تنظیم دقیق
depth adjustment تنظیم عمیق
expanded contrast تنظیم کنتراست
check gate دریچه تنظیم
fine adjustment تنظیم فریف
electronic tuning تنظیم الکترونی
caliper setting تنظیم پرگار
cascade control تنظیم زنجیری
corrector تنظیم کننده
regulating switch کلید تنظیم
body alinement تنظیم بدن
fine setting تنظیم دقیق
electronic control تنظیم الکترونیکی
adjustable قابل تنظیم
regulating valve سوپاپ تنظیم
alignments صف بندی تنظیم
arrangement ترتیب تنظیم
conduction هدایت تنظیم
range calibration تنظیم مسافت
purity adjustment تنظیم خلوص
setting ring حلقه تنظیم
pilot valve سوپاپ تنظیم
alignment تنظیم انطباق
check دریچه تنظیم
preset پیش تنظیم
indictment تنظیم کیفرخواست
arrangements ترتیب تنظیم
checks دریچه تنظیم
variability قابلیت تنظیم
rheostat regulation تنظیم با رئوستا
timing تنظیم وقت
jack screw پیچ تنظیم
set screw پیچ تنظیم
alignments تنظیم انطباق
set the watch تنظیم نگهبانی
checked دریچه تنظیم
stup string رشته تنظیم
speed adjustment تنظیم سرعت
thermoregulation تنظیم دمایی
precision adjustment تنظیم دقیق
levelling screw پیچ تنظیم
inductive tuning تنظیم پرمئابیلیته
range of adjustment ناحیه تنظیم
regulable تنظیم پذیر
pressure adjustment تنظیم فشار
pressure regulator شیر تنظیم
inductive tuning تنظیم القائی
spark setting تنظیم جرقه
regularizer تنظیم کننده
indicement تنظیم ادعانامه
thermoregulation تنظیم حرارت
regulation پهنه تنظیم
method of drawing up طرز تنظیم
alignment صف بندی تنظیم
range adjustment تنظیم مسافت
line regulator تنظیم کننده
indictment تنظیم ادعانامه
initial adjustment تنظیم صفر
range adjustment تنظیم برد
indictments تنظیم ادعانامه
indictments تنظیم کیفرخواست
rocker gear تنظیم جاروبک
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
valve timing تنظیم سوپاپ اتومبیل
fine sight تنظیم خط نشانه دقیق
magnetic furnace regulation تنظیم کوره مغناطیسی
load control تنظیم با بار خارجی
line of collimation خط تنظیم عدسی دوربین
presetting تنظیم از قبل [دستگاهی]
power pack دستگاه تنظیم برق
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
condenser height adjustment تنظیم انقباض ارتفاع
latches تنظیم وضعیت خروجی
latch تنظیم وضعیت خروجی
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
low voltage regulating transformer ترانسفورماتور تنظیم فشارضعیف
low load adjustment تنظیم تعادل بارکم
low frequency padder خازن تنظیم بسامد کم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com